درباره مریم زندی
این عنوان را به این دلیل انتخاب کردم که با نگاهی کرونولوژیک به آثار مریم زندی در طول زندگی حرفهای عکاسیاش با پروژههای بسیار متنوع و به ظاهر ناهمگونی روبرو میشویم. زندی عکاسی از جشن هنر شیراز تا عکاسی پرتره از نقاشان ایرانی تا مائدههای ایرانی تا مجموعه پرترههایی از بزرگان ادبیات ایران تا مجموعه عکاسی از کلاغها و مجموعه عکاسی از آشغالها و تا عکاسی انقلاب و عکاسی از زنان ترکمن و زنان افغانستان و احتمالا مجموعههای شخصی که هنوز به نمایش در نیامده … را در پرونده و کارنامه خود دارد. یک عکاس پر شور و پر انرژی که مساله اصلی او به اعتقاد خودش آزادی، زیباییشناسی و همینطور وطن(وی تقریبا تمام آثار خود را در ایران به نمایش گذاشته، حتی سالهای طولانی بیست ساله ممنوعیت نمایشاش از اعتبار خود استفاده نمیکند تا در خارج از ایران آثارش را به نمایش بگذارد) است و البته محیط زیست. به این اعتبار است که مریم زندی، عکاسیست برای تمام فصول. عکاسی که مخاطره آنطور که کامو میگوید بخشی از زندگی هنری اوست. برای یک هنرمند راحت آن است که روی یک روند کار کند، شناخته شود، دورههای متوالی تکرار محافظهکارانه را زندگی کند و از تیغ نقد، خود را کنار بکشد. اما زندی این مخاطره را میپذیرد و خود را در معرض نقد قرار میدهد و به شکل پیشبینی ناپذیری هم برای مخاطبانش و هم برای منتقدانش فرصتهای دیگری را به صحنه میآورد. او برای مخاطبانش نمایشی را بر پا میکند که خودش آن را پایین میآورد تا صحنه بعدی را که پیشبینیناپذیرتر است را برای آنها ترتیب دهد؛ این روش زندیست. به همین روش است که توجه و وسوسه دیدن آثارش را برای مخاطب به قیمت مخاطرات نقد همواره باقی میگذارد.
مریم زندی با نمایش آثار جدیدش تحت عنوان «این آشغال نیست» نیز جهان جدیدش را پیش روی ما میگشاید. این نمایشگاه که بییندگان همیشگی هنرمند را به چالشی جدید فرا میخواند، سرشار از رنگ و فرمهای در هم پیچیدهایست که نشانی از جهان لبریز از انرژی خود هنرمند دارد. این آثار قسمی گسست محتوایی از گذشته آثار هنرمند محسوب میشود. از فرم و رنگ و نور و حتی عکسهایی که روی بوم چاپ شده که بتواند فاصله نقاشی و عکاسی را مخدوش کند. وی به میانجی آشغال ما را به بازنگری در زندگی دعوت میکند. چیزی که هم زمان ما را از پیشینه قبلی هنرمند که طی سالها برای ما ترتیب داده بود، جدا میکند. در این معناست که این بار هم با گسستی خودخواسته، قسمی مخاطره را میپذیرد. این مجموعه تلاشیست برای خلاقیت و نوآوری و کشف افقهای ناشناخته و جدید و اعتبار و یه چرخه انداختن افقهایی که هر روزه از کنارشان میگذریم و به آنها بیاعتنا هستیم.
نمایشگاه «این آشغال نیست»
در این مجموعه با نوعی اغتشاش و آشوب و شدتمندی رنگ و فرم کنترل شده روبهرو هستیم . انگار با یک نقاشی اکشن پینتینگ مواجه شدهایم. رنگها و در همتنیدگی فرمها به شکلی بر ما ظاهر میشود، که ما را هم به سوی نوعی انتزاع میبرد و هم ممکن است فکر کنیم از دور تماشاچیان استادیوم فوتبالی را میبینیم که با لباسهای رنگارنگ کنار هم نشستهاند و قرار است تیمشان را تشویق کنند. نزدیکتر که میرویم کاغذهای مچاله و آشغالهای تلنبار شدهای از قوطی نوشابه تا دستمال و پتو و تکه فلز و چوب و پارچه و هر چیزی را میتوان در آن پیدا کرد. این شکل از بازنمایی ما را به کشف جزئیات اشیایی که دور انداخته شدهاند، وسوسه میکند. به این معنا مطالعه عکسها در زمان کوتاه برایمان میسر نیست. چرا که کشف جزئیات زمان میطلبد. انگار عکاس قرار است ما را مشغول چیزهای بیارزشی کند که از آن میان ما انتخاب میکنیم به قطعه پارچه یا نوشابه یا پتویی یا پاکت مچاله شده سیگار توجهمان معطوف شود. حتی ممکن است آن وسط چیزهایی پیدا کنیم که برای ما این سوال را پیش بکشد که چرا آن شی را دور انداختهاند. عکاس عملا در ذهن ما مفهوم زمان را به میان میکشد و آنچه بر این تکه پارهها گذشت و سرگذشت آنها. آشغالها ما را به سطلهای زباله خانههای دیگران میبرند. مریم زندی با نامگذاری ویژه نمایشگاه «این آشغال نیست» سه موضوع را پیش میکشد. اول اینکه در مواجهه با این عکسها به ابژههای عکاسیاش به چشم آشغال نگاه نکنیم. از نظر مریم زندی اینها ابژههای زیباییشناسی محسوب میشود. چیزهای به غایت زشت(در معنای عام کلمه) و ناخوشایند و بدبویی که ما عمدتا و مخصوصا آنها را از شعاع دیدمان خارج میکنیم، دور میاندازیم و انکار میکنیم، اما از خلال دوربین و ذهن عکاس معنایی زیباییشناسانه یافتهاند. بنابراین نام نمایشگاه در این نسبت متضاد معنا مییابد. در تضاد بین امر زیبا و امر زشت. تناقضی که پرابلماتیک اصلی هنرمند در این مجموعه است. چرا که عکاس در میان زشتیها به دنبال زیباییست. شکلی از امیدواری که به نظر میرسد از خصوصیات فردی زندی هم باشد. اما نکته دوم مساله ارجاع نام این مجموعه به نقاشی محبوب مگریت با نام خیانت تصاویر است. در آنجا مگریت یک پیپ را به دقت نقاشی کرده است و در قسمت پایین بوم جملهای به فرانسه نوشته شده است: «این پیپ نیست». در آنجا مساله مگریت فاصله بین حقیقت و واقعیت است که به واسطه ابزار نقاشی قرار است آن را به چالش بکشد. پرسشی به غایت فلسفی که از افلاطون به این طرف کل فلسفه هنر درگیر آن است. این نسبت در مورد این مجموعه نیز برقرار است. آیا آنچه آشغال هست فقط زباله دور انداختنی یا در نهایت چیزی بازیافت کردنیست؟ یا اینکه برعکس، در درون آن میتوان امکانهای زیباییشناسی دیگری هم یافت؟ با دیدن آثار ما متوجه میشویم که تصویر «آشغال» تنها «آشغال نیست».
اما اشاره سوم این نام به کتابی از میشل فوکو فیلسوف فرانسوی ست با نام «این پیپ نیست».
در کتاب این یک پیپ نیست، فوکو به بررسی رابطه میان زبان، تصویر و معنا میپردازد و از نقاشی معروف رنه ماگریت بهعنوان نقطه شروع تحلیل خود استفاده میکند.
به نظر فوکو، مگریت با این جمله ساده توجه ما را به یک تناقض ظاهری جلب میکند: چرا این تصویر که بهوضوح شبیه یک پیپ است، پیپ نیست؟ فوکو توضیح میدهد که ماگریت این تناقض را نه بهعنوان یک بازی زبانی ساده، بلکه برای نقد تصور ما از رابطه مستقیم میان نشانهها و واقعیت مطرح کرده است. در آثار زندی نیز نظام نشانهشناسی جامعه به نقد کشیده میشود و با استفاده از نظام زیباییشناسی قصد دارد معنایی تفاوت از آنچه فکر میکردیم، به دست دهد. در حقیقت بازی میان تصویر، کلمه و معنا در این مجموعه باید محور اصلی تحلیل قرار بگیرد.
فوکو در کتاب خود نشان میدهد که مگریت چگونه محدودیتهای نظام نشانهشناسی را به چالش میکشد. در سنت کلاسیک، نشانه(چه تصویری و چه زبانی) بهعنوان واسطهای برای ارجاع به واقعیت در نظر گرفته میشد. اما ماگریت نشان میدهد که نشانهها بهجای ارجاع مستقیم به واقعیت، بیشتر به یکدیگر ارجاع میدهند. تصویر پیپ تنها به مفهوم ذهنی پیپ دلالت میکند و کلمه «پیپ» نیز صرفا یک قرارداد زبانی برای نامیدن آن مفهوم است. بنابراین، رابطهای مستقیم و قطعی میان نشانه و واقعیت وجود ندارد. به این معنا آشغالهای زندی آنطور که در نگاه متداول فهمیده میشود، زباله نیستند. مجموعه قراردادهای ما را به چالش میکشد. به این ترتیب هدف و تیغ نقد به قراردادهای معمول به وسیله عکاسیهای این مجموعه میسر شده است. فوکو در جایی دیگر «خیانت تصاویر» را بستری برای نقد نظامهای معرفتی و قدرت میداند که تلاش میکنند زبان و تصویر را در چارچوبهای صلب و مشخص قرار دهند. او نشان میدهد که معنا نه تنها سیال و وابسته به زمینه است، بلکه بهشدت از قراردادهای اجتماعی و زبانی تاثیر میپذیرد. آثار این مجموعه با به چالش کشیدن این قراردادها، امکان نوعی آزادی تفکر را فراهم میآورد. در این معنا نیز میتوان عکسهای زندی را قسمی ترک و انتقاد نسبت قراردادهای رایج و اشاره به جور دیگری اندیشه تلقی کرد. مریم زندی در «این آشغال نیست» به ما نشان میدهد که رابطه میان نشانهها و واقعیت ساده و مستقیم نیست و برای دستیابی به واقعیت، زمینهها و نظامهای اجتماعی، زیستی و سیاسی نیز موثرند و تنها خوانشی که موجود و رسمیست، همه حقیقت نیست. به عبارت دقیقتر «این آشغال نیست» نقد دوکسا، معلق کردن و طبیعی بودن باورهای رایج محسوب میگردد. به این اعتبار است که ما با مجموعهای چند وجهی روبهرو هستیم که ابعاد متعددی دارد. وجوه زیباییشناسانه، هستیشناسانه و زیست_سیاست در معنای کلی کلمه.
بام نقدونظر
سینا یعقوبی