درباره نمایشگاه علی اعتبار با عنوان «امتزاج» در گالری ثالث
رویاهای انسان متاثر از امیال و اندیشههای اوست. امیالی که آبشخور آن غرایز است و اندیشههایی که از جهان پیرامون او نشات میگیرد. این چیزی نیست جز «حقیقت». حقیقتی که انسان درون آن شناور است. اما در رویاهایش فراتر از حقیقت پیش میرود و غرق در آن میشود. رویا یا فراحقیقتی که چشم قادر به دیدناش نیست و غیر قابل لمس است. هیچ منطقی در آن حکمرانی نمیکند، آدمهای غریبه به ظاهر آشنا هستند و مکانها ناکجا آباد هستند.
مجسمههای علی اعتبار گویی همین رویاهای ماست. رویاهایی که به نقل از فروید «محتوای نهفته» دارند(معنای نمادین عمیق رویا) و ما در پی کشف محتوای آن هستیم. فرمهایی که به ظاهر آشنا هستند اما کلیت وجود آنها غیر ممکن است و بازنمودی از اسفنکسها، جانوران ترکیبی زائده تخیل بشر هستند. پیکرههای جانوری از قدیمیترین نقوشیست که به ووفور انسان در آثار خود ترسیم نمونده، که نه تنها به صرف تزئین نبوده بلکه بیانکننده مواردی چون ترس ناشی از ناتوانی در برابر طبیعت، امید و قدرت برای رویارویی با ناملایمات و بازنمود موجودات افسانهای و توسل به آنها برای مبارزه با خطرهای ناشی از طبیعت و حیات بودند. در کارهای علی اعتبار شاهد اسفنکسهایی هستیم که نمونه مشابه آنها هزاران سال قبل ساخته شدهاند؛ جانوران ترکیبی شامل اسب، لاکپشت و پرنده در ترکیب با سفالینه. این جانوران تخیلی، دنیای «فراحقیقت» هنرمند است که در قالب فرمی آشنا با هم در آمیخته شدهاند اما در جزئیات متفاوتاند؛ کمااینکه این درآمیختگی معنای مستقیم نام نمایشگاهست.
مجسمههای اعتبار شامل رنگهای آبی لاجوردی به صورت یکدست، آبی تیره روی زمینه آبی روشن و آبی روشن روی زمینه سفید و سبز لجنی که با نقوش اسلیمی و خوشنویسی تزیین شدهاند، است. فرم مجسمهها در قسمت پایین تنه به شکل کوزه و در قسمت بالاتنه اسبهایی با دهان باز به حالت شیهه قرار دارند که برخی از آنها دارای یال و برخی چیزی شبیه به سرپوش یا کلاه دارند. روی بدنهی مجسمهها پوستی همانند سازهای کوبهای و سوتکهایی تعبیه شده که کارکرد مجسمه را تغییر میدهد و در عین حال مجسمه را تبدیل به سازی میکند که به صورت انفرادی یا گروهی قابلیت نواختن دارد. نمونه قدیمتر این برخورد را در دورههای تاریخی بارها دیدهایم؛ سفالینههایی که در قرون متوالی کارکردی روزمره داشتند، اما امروز در گالری به عنوان اثر هنری صرف به نمایش درآمدهاند و از یکدیگر فاصلهای چند هزار ساله دارند. در واقع ما امروز این اتفاق را معاصر میخوانیم و به هر چیزی معنای جدیدی میبخشیم. کارکرد قبلی را سلب میکنیم و به آن کارکرد جدیدی میدهیم و حتا برایش جایگاه تازهای تعیین میکنیم.
علی اعتبار کارکرد روزمره سفالینههای قدیمی را با دنیای «فراحقیقت» خود بازتولید میکند و در پی بازیابی هویت و فرهنگ فراموش شده به گذشته تاریخی رجوع میکند. او به گذشتهای محو شده وضوح دوباره میبخشد. ترکیب کوزه و اسب را میتوان ترکیبی از«سکون» و «حرکت» از دنیای درونی و بیرونی دانست. اسبهایی که میل به حرکت و شکوفایی دارند اما پاهایی برای دویدن ندارند. اسبی که نماد قدرت و شجاعت بوده، حالا در خفقانیست که فقط دهانی برای فریاد دارد. شاید دور از ذهن نباشد که وجود تلفیقی ساز در این سفالینهها را در مسیر شیهه اسبان ببینیم. موجودی که از حرکت بازایستاده، اسیر در کوزهایست که وجود مجرایی برای دمیدن یا سطحی برای کوبیدن بر پوست، از بیننده دعوت میکند که همگام با شیهه اسب، بر ساز بدمد یا بر آن بکوبد.
علی اعتبار از هنر و صنعت سفالگری وام میگیرد و از چندین مولفه پیروی میکند؛
۱ . رنگ آبی و سفید که در دوره صفوی در رنگآمیزی سفالینهها بسیار حائز اهمیت بوده است.
۲ . سفالینهها به صورت اشیا کاربردی که با فرم حیوانی تلفیق میشدند و با نقوش گیاهی، جانوری، انسانی و انتزاعی تزیین میشدند.
۳. خوشنویسی که نه تنها به عنوان تزیین، بلکه در جنبه کاربردی جملاتی با کارکرد عرفانی و اخلاقی روی سفالینهها حک میشده است.
۴. و حضور مهم اسب به عنوان نمادی اساطیری که در فرهنگ ایران نقش بسزایی داشته و اهمیت آن بارها به انواع گوناگون متبلور شده است.
علی اعتبار با تلفیق این مولفهها حجمی تلفیقی از رسانههای مختلف هنری ساخته است و بهطور نمادین پیوندی میان جنبههای مختلف فرهنگ ایرانی برقرار میکند.
بام گردی
مهرنوش محمدی