تفاوت موقعیت در نگاه

21

درباره نمایشگاه شبنم امدادیان با عنوان «هستی ظالمانه نگاه» در گالری ۰۰۹۸۲۱

به راستی ما که هستیم؟ هویت ما چطور شکل می‌گیرد؟ آیا ما آن شخص درون آیینه هستیم یا بازتابی در چشم دیگران؟

نمایشگاه شبنم امدادیان شامل نقاشی‌های کوچک و بزرگی‌ست، درون منظره‌یاب‌های هرمی شکل دوربین که به نقل از هنرمند در استیتمنت نمایشگاه «با تعقیب روایت فیلم» تولید شده‌اند، اما امدادیان هیچ اشاره‌ای به نام فیلم و ژانر آن نمی‌کند و در همین ابتدای امر، مخاطب در حاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد. بیننده دلیل انتخاب فیلم را نمی‌داند، روایت فیلم را نمی‌شناسد و به تبع، هم‌ذات‌پنداری با شخصیت‌ محوری داستان که در خوانش امدادیان «زیر سلطه نگاه دیگری» قرار گرفته، نمی‌کند. در این فضا مخاطب در جستجویی کورکورانه در مسیر تشخیص و دریافت لحظه‌ای، دو بار از دریافت دور می‌شود. مرتبه اول زمانی که هیچ آگاهی از انتخاب فیلم مورد نظر هنرمند ندارد و مرتبه دوم زمانی که با آثار نمایشگاه روبرو می‌شود. در این موقعیت بیننده باید در جستجوی امری مجهول ارتباطی معنادار و البته روانکاوانه بین شخصیت های اصلی فیلم، «نگاه دیگری» و البته ایده امدادیان برای نمایشگاه پیدا کند. پالت رنگ تابلو‌ها که احتمالا براساس رنگ و نور فیلم انتخاب شده‌ است، همواره حالتی رمزآلود و مبهم دارد. شخصیت‌های محوری روایت نقاشی‌های امدادیان، انسان‌هایی هستند که عموما در مرکز ترکیب‌بندی قرار دارند. سوژه‌های اصلی که اغلب از زاویه پشت سر نشان داده می‌شوند، چهره‌هایشان از دید مخاطب ناپیداست. تعدد زیاد چنین موقعیتی در نقاشی‌ها، خبر از برخورد عامدانه یا گزینش‌گرانه هنرمند دارد. گویی هنرمند با آگاهی از همان مفهوم «نگاه دیگری» انسان‌های نقاشی‌هایش را از دید ما مخفی کرده است یا همانطور که در استیتمنت گفته است، او خواسته ما(بیننده) نمایی همانند سوراخ کلید در داشته باشیم، مخفیانه و دزدکی، بدون اینکه حضوری از ما در روند اتفاق، خللی ایجاد کند.
در نمایشگاه دو اثر تعمل‌آمیز وجود دارد که به نسبت دیگر آثار توجه بیشتری به خود جلب می‌کنند، چرا که در قالبی غیرمنتظره ارائه می‌شوند. اثری در چمدانی قرار دارد که دستانی در حال انتظار را نمایان می‌کند، کنایه‌ای از مسافر بودن انسان‌ دارد، توامان با انتظار به پایان رسیدن سفرشان. مورد بعدی اثری که داخل یک کیفی جیبی قرار دارد و درون آن فشنگ و پوکه‌های خالی قرار دارد،گویی فردی در جنگ کشته شده است و تصویر زنی مستاصل و غم‌آلود در حال سوگواری اوست.

شخصیت‌ها در نقاشی‌های امدادیان با ظاهری متفاوتی نمایان شده‌اند که به بیننده کدهایی می‌رساند؛ طیفی از افراد در سنین متفاوت در تابلوها حضور دارند و تمام آن‌ها یا در فضای تنهایی خودشان قرار دارند یا توسط فرد دیگری درحال هم‌دلی هستند؛ که نشان از موقعیتی‌ست غیر عادی یا خبر از وقوع حادثه‌ای دردناک دارد. موقعیتی که آمیزه‌ای از مرگ و سوگواری‌ست. امدادیان قصد دارد با نگاهی واقع‌گرایانه ما را با حقیقت رو‌به‌رو کند. حقیقتی که ممکن است تجربه عینی ما از زندگی‌ باشد، اما این نقش به تنهایی برعهده ما نیست چه بسا دیگران نقش پررنگ‌تری دارند. این نقش و این حضور پررنگ را می‌توان همان «زیر سلطه نگاه دیگری» بودن، دانست. دیگرانی که همواره تعیین‌کننده هویت ما هستند و ما را تعریف یا تحریف می‌کنند. «دیگری‌»ها زاویه دید متفاوتی از ما دارند، همان‌طور که ما از آن‌ها زاویه دید متفاوتی داریم. تعاریف متفاوتی که حتی با وجود شناخت هم شکل می‌گیرد. مثل خود هنرمند که در مواجهه با اثری دیگر، با رسانه متفاوت، قرار می‌گیرد و با تغییر این رسانه(از فیلم به نقاشی)، تابلو‌هایش را در معرض دید بیننده قرار می‌دهد و باز هر بیننده دریافتی دارد که حتما دیگری آن را ندارد.

امدادیان در تلاش برای نشان‌دادن «سلطه نگاه دیگری» بر سوژه است. او با وام گرفتن از روایت یک فیلم و با الهام گرفتن از شخصیت محوری آن فیلم، با تکیه بر رسانه نقاشی این «زیر سلطه بودن» را تاکید دو چندان می‌کند. گمان می‌رود امدادیان در تلاش برای تغییر بین نگاه‌کننده و نگاه‌شونده است. گویی در تلاش است موقعیتی متفاوت را برای بیننده در نمایشگاه بازآفرینی کند. او را در عملی انجام شده، در حالت برزخی نگه دارد. او نگاه از سوراخ کلید در را، «حفره‌ای با ماهیت ظالمانه» می‌خواند، که انگار این بار ما از این حفره در حال تماشا و نگاه‌کننده‌ایم، شاید در لحظه‌ای دیگر ما نگاه‌شونده شویم. امدادیان در استیتمنت خود از کتاب «هستی و نیستی، فصل دیگری، نوشته ژان پل سارتر» وام می‌گیرد، اما در تابلو‌ها این مفهوم تا چه میزان بیننده را با خود درگیر می‌کند، همانند نام فیلم مجهول است. ما در حال تماشایی چیزی هستیم که در تعبیر امدادیان یا شاید در نقد آن فیلم، شخصیت محوری زیر سلطه نگاه دیگری قرار گرفته است.

او این مفهوم را با تکیه بر تعریفی از ژان پل سارتر مورد مطالعه قرار داده است. آنچه روی دیوار رفته است، مورد مطالعاتی امدادیان است از اثری دیگر. گویی امدادیان خود نگاه کننده‌ای است بر نگاه شوند‌ه‌ای دیگر. این تغییر و تفاوت در موقعیت نگاه را باید در تغییر در رسانه‌ای دید که امدادیان، گزینش‌گرانه صحنه‌های یک فیلم را نقاشی کرده است و عامدانه فیلم را از نگاه ما مخفی می‌کند. بیننده برابر با نگاهی تکسویه از جانب امدادیان، با انتخاب‌های هنرمند مواجهه می‌شود.

بام گردی
مهرنوش محمدی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.