آدمیزاد، این حجم غمناک

21

بیگانه اما آشنا

درباره نمایشگاه کیومرث کیاست با عنوان «رنج دست» در گالری دنا

موضوع «انسان» یا سوژه‌های انسان‌محور همواره در طول تاریخ هنر دغدغه هنرمندان بوده است. بازنمایی از چهره انسان در حکم آینه‌ای‌ست که هنرمند روح زمانه خود را در آن می‌نگریسته است. چهره‌ای که در گذر اعصار مختلف دستخوش تحولات بسیاری شده است.
در طول سده‌ها، عواملی چون جنگ‌، انقلاب‌ و مصائبی که بشر خود عامل آن‌ها بود باعث شد نقاب انسان آرمانی که در دوران شکوهمند هنر رنسانس و دوران اومانیسم به چهره زده بود، فروافتد و آن‌سوی نقاب، چهره رنج‌کشیده و دردمند انسانی عیان شود که یکه و تنها مقابل جهان وحشت‌انگیز پیش رویش ایستاده است.
در آثار کیومرث کیاست با چنین انسانی مواجهیم؛ انسانی بی‌پناه که به تنهایی صلیب رنج خود را بر دوش می‌کشد. با چهره‌ای فروریخته، نگاهی تهی و مردمک‌هایی بی‌سو و اندامی فروپاشیده که در گستره گیتی معلق و رهاشده است.
رویکرد اگزیستانسیالیستی در آثار کیاست مشهود است. پیکره‌ها تنهایند. گاه در خلایی سرد در حال سقوط‌اند و گاه با اندامی که به پیله‌ مانند است، در درون خود چنبره زده‌اند.
کیاست با کژنمایی فرم‌های انسانی، شکست، عجز و فروپاشی انسان معاصر را به تصویر می‌کشد. انسانی وانهاده در بی‌زمانی و بی‌مکانی.
دست‌ها اما برخلاف چهره‌های فروریخته و از شکل افتاده راوی جزئیات‌اند. انگشت‌ها با گره‌هایی در بندبندشان، از رنج زیستن سخن می‌گویند و از زمانی که بر آن‌ها گذشته. دست‌های مستاصلی که گویی در حال در آغوش کشیدن پیکره تنها و بی‌پناه خود هستند.
کیاست در جهان برساخته‌اش، راوی تاریخ و زمان عصر خویش است و همان‌گونه که سارتر می‌گوید، انسان هیچ نیست مگر آنچه از خود می‌سازد و طرحی‌ست که در درون‌گرایی خویش می‌زید.
کیاست آینه را در برابر مخاطب قرار می‌دهد، او بیننده را در برابر اثر که نه، در برابر خودش می‌گذارد. توپ در زمین ما است. «ما»یی که بیننده آثار کیاست هستیم. چقدر و تا کجا می‌توانیم در جستجویی درونی، وجوه اشتراکی بین خود، دیگری و پیکره‌های کیاست پیدا کنیم. روبه‌رو، خیره با نگاهی پر غیظ در اثر، چیزی را می‌بینیم که برای ما در نهایت بیگانگی، غریبه‌ای آشناست.

بام گردی
آزاده مالکی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.