درباره آثار سحر صالحی

140

تعلیق در یک رویا

آشفته‌حالی و پریشانی، هذیان، غلت و واغلتی میان گذشته و امروز، فضایی میان تجرید و واقع‌گرایی، بی‌زمانی و بی‌مکانی، تصاویر موهومی که به یک رویای بی‌پایان می‌ماند؛ این‌ها همه دریافت‌های بصری است که از مجموعه آثار نقاشی سحر صالحی می‌توان داشت و به درک سوررئالیستی نقاش از جهان ذهنی‌اش رسید.
نقاش_راوی به روایت رویاهایش از طریق تصاویر پرداخته؛ روایتی که منطق این‌جهانی ندارد. بخش‌هایی از رویاها فراموش و یا مخدوش شده‌اند. رویاهای روزانه‌ای که به ناگاه سر می‌رسند، در میان المان‌های روزمره مثل کیسه خرید و یا ظرف میوه روی میز ظاهر می‌شود، گاه در قالب تمبری مهرخورده (شاید از دوران ویکتوریا) و گاه در لباس دلقکی که انگار دارد همه‌چیز را به سخره می‌گیرد و به آشوب این جهان می‌خندد. عمده نقاشی‌ها در فضاهای داخلی به تصویر کشیده‌ شده‌اند و گاه گذری از فضای عمومی این حریم را می‌شکند. چمدان‌هایی بسته و آماده سفر، لباسی بر گیره که به اهتزاز درآمده، صفی از زنان و مردان که گویی از یک عکس سیاه‌وسفید قدیمی جان گرفته‌اند، پا به جهان امروز گذاشته‌اند و ساکت و صامت به نظاره تداوم زیست آدم‌ها بدون حضور مرئی خودشان نشسته‌اند. آدم‌هایی نامرئی که در تونل‌های ناخودآگاه نقاش هنوز زنده‌اند، خواه پادشاهی از قاجار باشد، خواه فریدا کالو و خواه قمرالملوک وزیری و یا زنی ناشناس از عکسی قدیمی.
در یکی از آثار زنی که در میانه قاب نشسته، حضوری مردد و معلق دارد و این تعلیق را از انگشت‌های کشیده بلاتکلیفش و از پاهایی مرددی که یکی آن دیگری را می‌پوشاند، می‌توان حس کرد. به همان تناسب، بقیه عناصر تصویر نیز معلق‌اند. دوربین فانوسی که وسیله نقلیه دو عکاس است، میمونی که کنار زن نشسته و به نقطه‌ای نامعلوم خیره شده و هواپیمای کاغذی خیسی که به گیره لباسی آویخته شده و گویی رویای پرواز کردن را به بند لباس بسته است؛ المانی که می‌تواند ارتباط معناداری با چمدانی که میان میز و دیوار جاخوش کرده داشته باشد. تضاد پالت‌های رنگی میان پیکره زن و پیرامونش که با رنگ‌هایی گرم در میان نقش‌هایی خاکستری قاب شده، فضای رویاگونی را القا می‌کند. ترکیب‌بندی شلوغ و پر از جزئیات، مخاطب را به قصه‌سازی فرامی‌خواند و او را به یافتن ارتباطی میان این نشانه‌های تصویری وا می‌دارد.
خواندن روایت شخصی سحر از میان نقوشی که تولید کرده، شاید ناممکن باشد و یافتن ارتباط‌ میان المان‌های موجود در تصویر می‌تواند ساخته و پرداخته ذهن مخاطب باشد؛ مخاطبی که خوانش خود را به فراخور جهان ذهنی خویش بر آن بار می‌کند. اما هرچه باشد، برخی از این خوانش‌ها در ناخودآگاه جمعی ما ثبت شده، مثل دالان‌های تودرتو، تمبرهای مهرخورده، نامه‌های خوانده شده، عکس‌های قدیمی و فراخواندن آدم‌های گذشته که هنوز در میان خاطرات ما و آثار به جا مانده از آن‌ها تداوم دارند.

آزاده مالکی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.