هندسه تردید

5

درباره نمایشگاه گروهی ویدیو با عنوان “هندسه خلقت:تحلیل ساختارهای ضد ریتمیک” در گالری ایوان

در بخشی از کتاب نمایشگاه آمده: «تحلیل ساختارهای ضد ریتمیک در هندسه خلقت، گفتمانی جذاب میان نظم و آشوب در هستی را آشکار می‌کند. در طبیعت و فرم های ریاضیاتی، ما اغلب با الگوهای ریتمیکی روبرو می‌شویم که نماد هماهنگی و تعادل هستند. هرکجا هندسه فرکتالی در مسیر تکاملی خود دچار گلیچ شود، این کُل منظم دچار آشوب شده اما همچنان به مسیر فرکتالی خود ادامه می‌دهد. بر مبنای مانیفست گلیچ زبان توالی و تناوب ریتمیک در عنصرهای تصویری، جزئی است که کُل فرمیک را می‌سازند. از طرفی دیگر ضدیت با آن نیز مقصدی دیگر برای همان مسیر است. مفهوم ضد ریتم، این کنوانسیون‌ها را به چالش پیکسل، ما به دنبال خوانش های معناگرایانه و زبباشناسانه از سه عنصر ریزش، انقطاع و تخریب در نظم هندسه فرکتالی خلق شده توسط کدهای مولد و حتی تصاویر تکرارشونده حقیقی هستیم. سری فرکتالی، با پیچیدگی بی‌پایان و الگوهای خودمتشابه، به عنوان بازتابی از این پدیده ظهور می‌کند. کَسرها در ساختار ابعاد نشان می‌دهند که چگونه اشکال نامنظم می‌توانند در هندسه و ابعاد کَمی کشد و زیبایی ناشی از عدم تقارن و انحراف را نمایان می‌سازد. کنار فرم‌های هندسی سنتی وجود داشته باشند و درک مان از خود آفرینش دگرگون کنند.

عناصر ضد ریتمی در این ساختارها، غیرمنتظره و غیرخطی ظهور می‌کنند و ما را به تأمل عمیق‌تری در مورد واقعیت و وجود وا می‌دارند. در بررسی هندسه خلقت از این منظر، متوجه می‌شویم که ساختارهای ضد ریتمیک جزو جدایی ناپذیر تاروپود زندگی هستند و تعامل پویا و عنصر داینامیک در فرکتال را تجسم می‌کنند.»

نمایش گروهی ویدیو آرت با نام “هندسه خلقت: تحلیل ساختارهای ضد ریتمیک”در تاریخ ششم مهر ماه سال ۱۴۰۳ در گالری ایوان به نمایش در آمد.

در این مجموعه شاهد آثار چهل و پنج هنرمند از کشورهای مختلف به کیوریتوری آقایان رامین سعیدیان و محمدعلی فاموری بودیم. در صحبت کوتاهی که با آقای سعیدیان داشتم متوجه شدم که شروع این پروژه به دو سال قبل بر می‌گردد و این آثار منتخبی از تلاش دو ساله هنرمندان بوده. نوع چیدمان و نحوه نمایش ویدئوها روی نمایشگرها در فضاهای متفاوت گالری، خود به تنهایی نقشی حیاتی در انسجام بخشی به اتمسفر کلی فضا  داشتند. هنرمندان دعوت شده به پروژه می‌بایستی آثارشان را بر محور دو مؤلفه خلق می‌کردند و اینکه بنا بود کلیه آثار زیر سه دقیقه و سیاه و سفید باشند.

حس و حال  فضای گالری با گذشت زمان ماهیت  متفاوتی به خود می‌گرفت. در ابتدای ورود، دیوارهای مات سفید رنگ گالری در فضایی تاریک با تابش باریکه‌های نور تیز و تند سفید رنگ، مدام تجربه‌ای از ناپایداری را برایم تداعی می‌کرد. با گذشت زمان گویی در آشوب و پیچ و مارپیچ نور و تاریکی سرانیده می‌شوی و جلوتر در دنیایی از وَهم و مجاز غوطه‌ور می‌شوی. هجوم نورهای تابانده شده از یک نمایشگر بر نمایشگر مجاور یا روبه‌رویش، تو را از اثری به اثر دیگر می‌کشاند. انعکاس دوباره و چندباره ویدیوها بر شیشه‌ها بر حجم خیال می‌افزوند. مجاز در مجاز ضریب هم می‌شوند. گویی تحت تاثیر ماده‌ای مخدر نشانه شناسیِ تصویری‌ات دچار فروپاشی می‌شود. همه اینها در حضور  پرطنین صدای ویدیوها، دو چندان می‌گردد. وَهم بینایی ضرب می‌شود در وَهم شنیداری، گویی تو را در خلسه فرو می‌بلعد. همان جا، درست همان نقطه‌ای که زمان می‌ایستد. اکنون تواناییمان از ادراک وقایع چند برابر مضاعف می‌شود.

لابه‌لای آثار قدم می‌زنی و به تماشا می‌نشینی، ولی خیال تو به پرواز درمی‌آید. در یک لحظه در خودت به دام می‌افتی. زمانی که نمی‌دانی چرا میخکوب ذوب شدن دانه‌های شکر در لیوان شيشه‌ای چای روی میز هستی. به حرکت ذرات نگاه می‌کنی. همین جاست که کارکرد بینایی تجربه‌ای غنی‌تر به تو می‌بخشد. حالا فقط فعل دیدن اتفاق نمی‌افتد، چرا که نگریستن دروازه‌ای می‌شود برای درک آنچه که در سرزمین ناشناخته‌هایت موجودیت دارد.

روبه‌روی ویدیوی دیگری ایستاده‌ و ناگهان خود را در ساحلی می‌یابم، نشسته بر شن‌ها و آنچنان در حرکت ذرات آب لابه‌لای دانه‌های شن فرورفته‌ام که پنداری دیگر به این دنیای فیزیکی تعلق نخواهم داشت. بله در رفت‌وآمد مابین اکثر ویدیوها حالات روحی من تغییر می‌کرد. یادم می‌آید که در پاره‌ای از زمان شاهد برخورد قطره‌های آب بر روی سطحی بودم. منظورم قطره های باران نیست، چرا که احساس می‌کردم نگاه من خاصیتی میکروسکوپی پیدا کرده. در بخش دیگری  ویدیوها نمایی از حرکت با دخالت نیروی انسانی را به نمایش می‌گذاشتند. این بخش از آثار عمدتاً راوی بودند. گاهی تصویری به یاد شخصی و خاطره‌ای به نمایش درمی‌آمد. گاهی روایتی بود از انسان  و خودساخته‌هایش. هر چند در بَدو ورود نوعی از بیگانه بودن را تجربه کردم. بیگانه از حس انسانی ولی مسیری را پیمودم تا غرق شدن در یگانه‌ترین لحظه‌هایی که فقط یک انسان می‌تواند به آن دست پیدا کند و برای درک آن  صرف داشتن سوال و سوالاتی کافیست، حتی شاید نیاز به جوابی هم نباشد.

بام گردی
فاطمه بهمن سیاهمرد

عکاس: مهسا لطیفی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.