زندگی بر لبه تیغ

14

در زادروز مرتضی ممیز

به “چاقوهای از سقف آویزان” مرتضی ممیز بنگریم؛ این اثر را می‌توان به مثابه تصویری از تضادهای ذاتی انسان و جامعه تحلیل کرد. همواره می‌شود به بررسی لحظاتی پرداخت که در آن‌ها، حقیقت ناخوشایند زیر سطح به‌ظاهر آرام زندگی پدیدار می‌شود؛ چاقوهای ممیز دقیقاً چنین لحظه‌ای را تجسم می‌بخشند.

در این چیدمان، چاقوها به شکل تهدیدی معلق در فضا، از سقف آویزان هستند؛ نمادی از خشونت نهفته‌ای که در هر لحظه ممکن است فوران کند. این چاقوها به ما یادآوری می‌کنند که نظم اجتماعی، همانند این چاقوها، بر لبه‌ای باریک و شکننده استوار است. به تعبیر ژیژک، جامعه ما همواره در آستانه فروپاشی قرار دارد و چاقوهای ممیز، نمادی از این شکنندگی هستند.

چاقوها نه فقط ابزار خشونت، بلکه نمادی از قدرت و سلطه نیز هستند؛ قدرتی که از بالا تحمیل می‌شود و تهدیدی مداوم بر زندگی ماست. آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که هر روز با تهدیدهایی پنهان و نادیدنی مواجه‌ایم، تهدیدهایی که هر لحظه می‌توانند به واقعیت تبدیل شوند. تصور من بر این است که این تهدیدات، بخشی از ساختار اجتماعی و روانی ما هستند؛ ساختاری که همزمان ما را محافظت می‌کند و در عین حال، ما را در اسارت خود نگه می‌دارد.

چاقوهای ممیز ما را وادار می‌کنند تا به آنچه در زیر سطح زندگی روزمره پنهان شده، نگاه کنیم؛ به آن حقیقت تلخی که ممکن است ما را به زانو درآورد. این اثر نه تنها یک هشدار، بلکه دعوتی است به تأمل و بازاندیشی درباره ماهیت جامعه، خشونت و قدرت. ممیز، با خلق این اثر، ما را با واقعیتی مواجه می‌کند که ترجیح می‌دهیم نادیده بگیریم؛ این واقعیت که زندگی ما همواره بر لبه تیغ قرار دارد.

بام نگر
فرشید پارسی‌کیا

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.