سفر به شرق دور

34

در سالمرگ ناصر عصار، «نقاشی فرانسوی با ریشه‌های ایرانی»*

ناصر عصار روز چهارم مهر ۱۳۰۷ در تهران متولد شد. او به‌واسطه پدرش، شیفته شعر و فلسفه شرق بود و خیلی زود این علاقه در آثارش نمایان شد. او همچون دوستانش، سهراب سپهری و هوشنگ ایرانی تحت تاثیر تفکرات شرق دور و آیین ذن قرار گرفته بود، اما برخلاف سپهری که در مسیرش از شرق به شرق سفر کرده بود، عصار از دورنمای غرب به شرق رسیده بود. در ۲۴ سالگی، پس از شاگردی علی‌محمد حیدریان (شاگرد کمال‌الملک) و تحصیل در هنرکده هنرهای زیبا ایران را ترک کرد. مدتی ساکن هامبورگ بود و بعد به پاریس رفت. او اولین نمایشگاه انفرادی خود را به سفارش جولیان آلوارد در گالری پرمس (primes) پاریس برگزار کرد.

نقطه عطف زندگی هنری عصار بازدید از یک نمایشگاه گروهی هنرمندان چینی در ۱۹۵۸ بود که باعث شد خوشنویسی شرقی یکی از مولفه‌های اصلی آثارش شود. برگزاری چند نمایشگاه انفرادی در لندن و پاریس باعث دوستی وی با فرانسیس بیکن و ازدواج با ایزابل گاستینز شد. او هنرمندی با نگاه مینیمالیستی به طبیعت بود که کارش را با طراحی درختان در فضای انتزاعی شروع کرده بود و پس از آشنایی با هنر شرق دور سراغ قلم‌زنی خوشنویسانه در فضای خالی و مبهم رفت و سبکی‌ رسا، تغزلی و پویا را کشف کرد.

عصار در یکی از نامه‌هایش به سپهری می‌نویسد: «اگر در لحظاتی ایماژهایی برای آدم زنده می‌شوند، از آن‌ها فقط حرکات ترکیب رنگ و شمای کلی‌شان را بگیرم. به این ترتیب تداعی زمان و مکان را از طریق فرم اشیا و صور و نه به وسیله شکل خارجی و ظاهری‌شان، وارد تابلو کرده‌ایم. اگر بشود این را به موزیک تشبیه کرد، به آن‌چنان موزیکی ماند که مثل بتهوون، چایکوفسکی، سیبلیوس و به طور کلی موزیک پرگراماتیک از مظاهر حیات خارج موزیک و طبیعت الهام گرفته‌اند. مدتی است احساس می‌کنم مفتون و مجذوب نیرویی قوی‌تر از خودم، خارج از خودم هستم»

او خیلی زود تحت تاثیر شیوه روایی و فضاسازی چندلایه در منظره‌­پردازی خاور دور قرار گرفت. فرم‌­های موجود در طبیعت عصار، هویت واقعی خود را از دست می­‌دهند و با رنگ رقیق و ضرب­‌قلم سریع هنرمند صورتی محو و خیال­‌­انگیز پیدا می­‌کنند. قلم و مرکب او به جای ساخت اجزای طبیعت، به آنها می‌­تازد تا تحت سلطه فضای مورد نظرش دربیایند و به جای بازنمایی منظره آن را به شیوه­ای شخصی بازخوانی می­‌کند.

با وجود تمامی تاثیرات آشکار هنر شرق بر او نمی‌­توان ردپای هنر مدرن غرب را در آثارش نادیده گرفت. رگه­‌هایی از اکسپرسیونیسم انتزاعی در حرکات قلم­ وی همچون انفجار یک نور و یا کنشی پرشتاب، باعث ایجاد مرزی میان او و هنرمندان شرقی می‌­شود و بکر بودن نگاهش را نمایان می‌­کند.

فضای مبهم، افق بی‌­نهایت و فقدان حضور انسان، طبیعت عصار را بکر و آرمانی می­‌کنند؛ جایی که رد پایی از حضور انسان و ساخته­‌هایش نیست. شور و شیدایی تاش­‌های او شکوه مرموزی به آثارش بخشیده که طرحی از آزادی و رهایی از همه‌ چیز را در یک ­لحظه خاص رقم می‌زند. پس‌­زمینه آثار عصار ایستاست. گویی زمان و مکان متوقف شده­ و هر آنچه هست غرق در سکوت و سکون­ است. اما انفجار مرکب قلم­ وی همچون لحظه انفجار آغازین، تجسم خلق وجود از عدم است که در تلاش است در لحظه بعد تمام بوم را اشغال کند.

در سال 2001، نشریه نقد ادبی نو (Nue) شماره ویژه‌ای را به عصار و دوست همیشگیش، ایو بونفوا اختصاص داد. درختان ناصر عصار در سال 2007 در گالری لامبرت رولان پاریس به نمایش گذاشته شد و در سال 2009 گالری کریستوف گیلارد نمایشگاه مروری بر آثار وی از سال 1950 را برگزار کرد. ناصر عصار، نقاش معاصر که از ایران و ایرانی بیگانه بود، چهارم مرداد 1390 در فرانسه درگذشت. با وجود حضور چشمگیر او در میان هنرمندان و روشنفکران فرانسوی و غربی و همچنین و دوستی با مردمان شاخص آن دیار همچون فرانسیس بیکن، هانری کوربن، ایو بونفوا، راجر مونیر، هربرت رید، ژولین آلوار، کاسیوت تابالو و امثال ایشان، کمی عجیب است که مرگ وی در سکوت و با بازتاب بسیار کم در رسانه‌ها و مطبوعات ایران گذشت.

*نقل از : Bonnefoy, Yves and Others (2016), Nasser Assar, Manucius, France

بام نقاشی
امیرحسین باستانی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.