مجموعه «چراغ» شهریار توکلی
تنها شب ساعت مقدس است. آن هنگام که در هالهی ساکت هوا و سکوت ریشهدارش، نور یا چیزی چنان ناشناخته از دل تاریکی سر بیرون میکشد. نمیدانم این موهبت منظره است یا نور که در دل شب زخم میزند و تو را به تأمل وامیدارد، اما حالا دیگر دشوار است «بدانی چه کسی هستی بدون آنکه بدانی کجا هستی.» کالاهان بر این باور بود که بیشتر از آنکه بخواهیم در جستوجوی امری متعالی و عجیب باشیم، باید در محیط پیرامونمان کنکاش کنیم و از خود بپرسیم بعد از این همه زندگی، چه موضوعی را بیشتر و صمیمانهتر میشناسیم؟
مجموعه «چراغ» تصاویری از این دست را پیش روی ما میگذارد؛ صمیمیت و نزدیکی به مکان پیرامون و فضایی که از همان ابتدا به آن احساس تعلق میکنیم. اهمیت عکسهای توکلی نه تنها در تقابل ظریف تاریکیها و روشناییها بلکه در پس زمینه روایتگر آن است.
مکانها در عکسهای توکلی فضاهایی معمولی هستند؛ بخشی از حیاط، طبیعتهای نه چندان بکر، چراغها که در پس زمینههای تاریک، اطراف خودشان را روشن میکنند و در عین سادگی احساسی از غیاب و انزوا را تداعی میکنند. مکانهایی معمولی که به زعم نووالیس، معنایی متعالی تولید میکنند؛ چراغها که انگار در ابتدا عکاس در پرسهزنیهایش صرف مشاهده به آنها نزدیک شده، حالا منزلتی رازآلود به خود گرفتهاند. توکلی نه تنها جهان اطراف را رمانتیک نموده و تصاویرش بیانی شاعرانه پیدا میکنند، بلکه خود و ربط و نسبتش با جهان اطرافش را مورد مطالعه قرار میدهد. او در این مجموعه شب را چون پرانتزی شخصی در میان دستانش میگیرد تا از تاریخ عکاسی گذر کند و به مکانی برسد که آن را صمیمانهتر میشناسد.
«چراغ» عکسهایی از جنس تامل و تعمق و حامل شور و شعفی هستند که یک پرسهزن را وادار میکند تا پای چراغهای کبابی بلوار کشاورز و جاده چالوس برود، به مکانهای آشنا سر بزند و در نوازش نور بر آنها احساس تعلق و صمیمیت خود را به مکانها و در مقیاس بزرگتر به جغرافیایش نشان دهد. شاید «برای درک لایههای پنهان هر عکس باید چیزی از همان جنس را در سر داشته باشی.»
این عکسها خرداد ماه امسال، در نمایشگاه مروری بر عکسهای شهریار توکلی با عنوان «شبهای روشن» در گالری آریا به نمایش درآمد.
بام عکاسی
محیا کشفی