پنج دوره بینالهای تهران، پیچیدهترین گلوگاه هنرهای دیداری ایران در صدسال اخیر است. بینالهای تهران با همت هنرمند برجسته مارکو گریگوریان در کاخ ابیض برپا شد. یکی از اهداف برپایی این بینالها به گفته مارکو حضور در بینال ونیز است. همانطور که او در مقدمه کاتالوگ بینال اول نوشته: «اکنون ما برآنیم که ستاره نام ایران را چنانکه شایسته آن است بر تارک جهانی بینال ونیز پرتوافکن کنیم.»، او تلاش میکند با گردآوری آثار هنرمندان مدرن ایران، بینال اول را برپا کند و همچنین آثار منتخبین را به بینال ونیز ارسال کرده و هنر ایرانیان را به جهان بشناساند.
اما نکته قابل توجه در بینالهای دوم تا پنجم، کمرنگ شدن و در نهایت غیبت کامل مارکو گریگوریان است. این در حالی است که در دورههای سوم تا پنجم با ظهور جنبش سقاخانه و گسترش رو به رشد نحله فکری نوسنتگرایی و همچنین قدرت گرفتن بعضی از افراد وابسته به مکتب کمالالملک در بینالها مواجه هستیم. بینالهای تهران، به ویژه از بینالهای دوم به بعد محل تلاقی سه جریان مهم هنر نوین ایران (کمالالملکیها، نوگراها و نوسنتگراها) است. همزمانی سیاسی پیمان سنتو (CENTO) با بینال به اصطلاح منطقهای پنجم و سیاستزدگی نوع برگزاری آن، تیر خلاصی بود به بینالهای تهران. در نهایت اینکه بینالهای تهران بنا به دلایل ذکر شده، پیچیدهترین و یکی از مهمترین گلوگاههای هنرهای دیداری ایران در صد سال اخیر قلمداد میشود.
در این سند که در شماره چهارم ماهنامه فرهنگ، فروردین سال1341 منتشر شده است شاهد نقدی بر بینال سوم هستیم که نام دو نفر از برگزیدگان این بینال هم ذکر شده است.