درباره فرانک استلا
«من در کارم از سطح دور میشوم ، اما هنوز نمیخواهم کاملاً سه بعدی باشم؛ به این ترتیب، به معنای واقعی کلمه، بیش از دو بعد، اما نه کاملاً سه بعدی. بنابراین شاید برای من 2.7 جای مناسبی است.»
فرانک استلا نقاش، پیکرساز و چاپگر آمریکایی، به خاطر آثار متنوع در جریان مینیمالیسم و انتزاع پسانقاشانه شهرت داشت. آثار استلا در اواخر دهه 1950 جنبش هنر مینیمالیستی را گسترش داد. او رویکرد فرمالیستی رادیکالی نسبت به هنر داشت و میگفت که میخواهد نشان دهد که هر نقاشی «سطحی صاف با رنگ روی آن است، نه بیشتر» و مفاهیم هنر را به عنوان ابزاری برای بیان احساسات رد کرد.
آثار وی در سال 1959 در دنیای هنر نیویورک مورد توجه قرار گرفت؛ زمانی که چهار نقاشی خط سیاه او در موزه هنر مدرن به نمایش درآمد. او در سال 2009 برنده مدال ملی هنر شد و همچنین در سال 2011، جایزه یک عمر دستاورد پیکرسازی معاصر مرکز بین المللی پیکرسازی را از آن خود کرد.
فرانک استلا دوازدهم ما می 1936 در مالدن ماساچوست متولد شد. نقاشی را در آکادمی فیلیپس در اندور ماساچوست و تاریخ را در دانشگاه پرینستون خواند. او ابتدا به سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی نقاشی میکرد، اما پس از نقل مکان به نیویورک در اواخر دهه 1950، کار روی مجموعهای از نقاشیهای نوآورانه را آغاز کرد که با طراحیهای هندسی ساده در یادها ماندهاند؛ «نقاشیهای سیاه» که شهرت او را تثبیت کردند.
این کارها مجموعهای متقارن از راهراههای سفید نازک را در خود جای دادند که شکل بوم را در مقابل پسزمینه سیاهشان تکرار میکردند. در سال 1959، در سن بیست و سه سالگی، او جوانترین هنرمندی بود که در نمایشگاه موزه هنر مدرن حضور داشت. او زمینههای رنگی مسطح را به شکل الگوهای تکراری و هندسی مرتب تصویر میکرد و با ایجاد سطوح واضح که منطق، کنترل و کمینهگرایی افراطی، نگاه رادیکال خود به فرم مینیمالیستی را به تصویر میکشید. او اولین نمایشگاه انفرادی خود را در سال 1960 در گالری لئو کاستلی نیویورک برگزار کرد. بین سالهای 1958 تا 1965، او عمدتا نقاشی انتزاعی را تجربه کرد.
اوایل دهه 1960 استلا تغییر و تحولاتی در کار خود به وجود آورد؛ آثاری پیچیدهتر، قاببندی شده و با رنگهای متالیک بر بومهایی با شکلهای نامتعارف و نامنظم تولید کرد. او استفاده خود از رنگ را در مجموعه آثار معروف به “نقل” (Convey: 1967-1971) ادامه داد و مجموعهای تاثیرگذار از نقاشیهایی با اشکال هندسی منحنیهای متقاطع و رنگهای زنده و هماهنگ که برخی از آنها فلورسنت بودند، پیش برد. در سال 1961 با باربارا رز که بعدها یک منتقد هنری مشهور شد، ازدواج کرد. استلا دائما خود را به چالش میکشید و اولین تغییر رادیکال او در سال 1966 اتفاق افتاد؛ با مجموعه “چند ضلعی نامنظم” (Irregular Polygon) که در آن از اشکال هندسی به هم پیوسته استفاده میکرد که با نوارهای آشنا مرزبندی میشدند. در همین زمان بود که او اولین چاپهای انتزاعی خود را با شیوههای لیتوگرافی، چاپ صفحه تخت، حکاکی و لیتوگرافی افست ایجاد کرد و تاثیر زیادی بر رسانه چاپ گذاشت.
دهه بعدی استلا با بررسی کارش در موما (MoMA) آغاز شد. اواخر دهه 1970، او از سبک پیشین کار خود فاصله گرفت و شروع به تولید نقش برجستههای ترکیبی، رنگی و حسی کرد که دارای همان اشکال هندسی منحنی و سایر اشکال طبیعی بود. آثار دو بعدی او در اواخر آن دهه و اوایل دهه 1980 به طور فزایندهای سه بعدی شدند. استلا شروع به ترکیب فرمهای معماری ساخته شده از موادی مانند آلومینیوم و فایبرگلاس کرد. اواسط دهه 1980 او پروژه بزرگی را آغاز کرد که عنوان خود را از موبی دیک هرمان ملویل گرفته بود و بر اساس آن ساخته شد. بین سالهای 1985 تا 1997 استلا حدود 260 قطعه برای این مجموعه ساخت؛ از جمله آثار چاپی، مجسمه و نقش برجسته که به نامهای فصلهای رمان ملویل نامگذاری شدهاند.
در دهه 1990 استلا طراحی و ساخت مجسمههای مستقل را آغاز کرد. هنگامی که فرانک استلا وارد صحنه هنر شد، بسیاری از هنرمندان جوان آمریکایی با میراث اکسپرسیونیسم انتزاعی که از اواخر دهه 1940 استانداردهای هنر آوانگارد را تعیین کرده بود، دست و پنجه نرم میکردند؛ هنرمندانی مانند جکسون پولاک، فرانتس کلاین، ویلم دیکونینگ و دیگران. آنها عناصر بصری خود و بیانی انتزاعی و پرانرژی ایجاد کرده بودند. اگرچه استلا در ابتدا جذب اکسپرسیونیسم انتزاعی شد، اما در جستوجوی راهی جدید برای نزدیک شدن به بوم بود. تکرار، مسطح بودن و مهار غیر احساسی تابلوهای “پرچم” و “هدف” جسپر جانز الهام بخش او در این راه شد.
آخرین نمایشگاه آثار وی 8 مارچ در گالری جفری دیچ سوهو افتتاح شده و تا 24 می امسال ادامه خواهد داشت. در این نمایشگاه مجسمههای بزرگ استلا که روی پایههای چرخدار چرخان سوار شدهاند، به نمایش درآمده است. آنها از رادیکالترین آثاری هستند که امروزه میتوان دید. در این آثار، فرمهای خاص استلا به مراتب بیشتر از قبل در سه بعد گسترش یافتهاند. این آثار، مجسمههای نقاشی شده یا نقاشیهای برجسته نیستند. آنها حاصل ترکیب خاصی از نقاشی و مجسمهاند که مفهوم و کارکرد فضا را به چالش میکشند.
استلا هنرمندی است که آثار خود را صرفا در زمان حال نمیدید و در عوض به دنبال ارجاعات متنوعی به گذشته بود و همچنین مفهوم فضا برایش از اهمیت بسیاری برخوردار بود. کتاب مهم وی با عنوان “کارکرد فضا” که در ادراک این مفهوم در هنر معاصر نیز موثر بوده، به فارسی هم ترجمه و منتشر شده است. همچنین او در یک سخنرانی در دانشگاه هاروارد گفته: «اما در نهایت، هدف هنر ایجاد فضا است – فضایی که توسط دکوراسیون یا تصویرسازی به خطر نیفتد، فضایی که موضوعات نقاشی بتوانند در آن زندگی کنند. این چیزی است که نقاشی همیشه درباره آن بوده است.» در آخر میتوان گفت، شاید یکی از کارهای درست باراک اوباما این بود که مدال هنرهای ملی را در سال 2010 به فرانک استلا اعطا کرد به عنوان یکی از «نوآورترین نقاشان و پیکرسازان جهان».
بام پیکرسازی
شهگل صفرزاده