درباره نمایشگاه نقاشیهای کتایون مقدم با عنوان «دختران انتظار» در گالری گویه
طبقهبندی و موقعیتهای اجتماعی، جنسیت و نسبت حضور افراد در شرایط زمانی و مکانی از مولفههای تشکیل دهنده ساختار و اصول برخوردهای جمعی در یک جامعه هستند. اگر این ساختار بر اساس عرف و آداب و رسوم و سنن قدیمی و فرهنگی یک جامعه باشد، در گذر زمان با چالش مواجه میشود و آنجایی که قوانین بر اساس عرف و سنن قدیمی نوشته شوند، امری موهوم و منوط به سلیقه فکری گروهی از جامعه حاکم میشود که از قضا دارای قدرت هستند. در این شکل نگارش قوانین، مولفه زمان، اخلاق و انسانیت در نظر گرفته نمیشود.
در ساختار جامعه ایران، در طی دهههای اخیر، مردسالاری رنگ و بوی خود را کمی از دست داده، اما در بنمایه رفتار عرفی و فرهنگی ما هنوز شعلههای نیم سوزی دارد که ریشه آن در یک سیر تاریخی قابل شناسایی است. این موضوع یکی از چالشهایی است که مشخصا برای زنان تا حد زیادی در اولویت بررسی و برای هنرمندان زن بستری برای نشان دادن دغدغه خود بوده است. طرح این مساله در قالب اثر هنری، جدا از امر و وجوه زیباشناسانه آن، به مثابه معرفی یک ناهنجار است که در شرایط زیست امروزی در جامعه نیمه سنتی و نیمه مدرن ایرانی، به تقابلی میان تغییر الگوهای قدیمی و تثبیت الگوهایی جدید بدل شده است.
کتایون مقدم یکی از هنرمندانی است که در مجموعه اخیر خود با عنوان «دختران انتظار» به سراغ این موضوع رفته است. او متولد 1346، نقاش و سرامیست، عضو انجمن نقاشان ایران و دانشآموخته رشته هنرهای بصری در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه یو ام کشور مالزی است. تاکنون آثارش در نمایشگاههای داخلی و خارجی زیادی مانند حراج تهران، نمایشگاه هنر سوییس، موزه ملی سن پترزبورگ، سمپوزیوم نقاشی پراگ، گالری هنر شرق برلین، گالری باغ ایرانی فرانسه و کپیتال آرت لندن به نمایش درآمده است. کتایون مقدم علاوه بر تجربه تدریس در دانشگاههای هنر، در سال 82 گالری آبان را تاسیس و تا سال 87 مدیریت آن را بر عهده داشته است. او تجربیاتی در زمینه طراحی و اجرای دیوارنگاری دارد و کتابی با عنوان «اهمیت تکنیک در دیوارنگاریهای ایران در سالهای اخیر» تالیف کرده است.
«دختران انتظار» عنوان مجموعه آثاری است که به گفته هنرمند وام گرفته شعری از احمد شاملو است. در اکثر آثار فضای معماری گونه در ترکیببندی کارها دیده میشود. مقصود هنرمند از بهکارگیری عناصر معماری گونه، در بیانی نمادین یا کنایی، در معنایی دو پهلو، دلالت بر ساختار الگویی سنتی برگرفته از باوری عامیانه دارد که از آن به عنوان مردسالاری نام میبرد. او ساختار قدرتمند فضای معماری را، چارچوبی برای ایجاد محدودیت جامعه مردسالار برای زنان میداند، حال اینکه در تضاد مشخصی، خانه، به عنوان یکی از محصولات همین ساختار معماری، محل امن زیست آدمی است. این نگاه نشات گرفته از ساختار معماری سنتی ایران و تقسیمبندی خانه به دو بخش کلی اندورنی و بیرونی است که عموما زنان ساعات بیشتری را در بخش اندرونی (داخلی) خانه سپری میکردند.
بناهای معماری در حال فرسایش و تخریب را میتوان از این حیث معنا کرد که چه به لحاظ الگوی ساختار معماری و چه به لحاظ الگوی رفتار اجتماعی، فرسایش و تخریب در معنایی نمادین برای بیننده، حاکی کهنگی قواعد و سرکوب آزادی و رنج زیست زنان در چنین ساختاری است. هنرمند برای تاکید بر اهمیت این امر، با استفاده از آب در شکل بازتاب دهندهاش، آینهای را روبهروی منِ تاریخی قرار میدهد تا بازتابی از آنچه بر همجنس خود رفته را منعکس کند. اشاره به زندگی نسلهایی که در پی یکدیگر، رنج زیستن و تحمل در ساختاری تحمیلی را به جان خریدند، اما در نهایت در یک پایانبندی امیدبخش در استیتمنت نمایشگاه، آنچه در انتظار دختران و زنان نسلهای بعدی است، تغییر، رشد، رهایی و بالندگی است.
استفاده از تصویر زنان در بخشهایی از ترکیببندی نقاشی، همچون تصاویر عکاسی شده پرسنلی یا به شکل پرترههای یادگاری است. این تصاویر هویت مستقل ندارند و وابسته به حضور عناصر معماری بوده یا در بطن آنها به تصویر کشیده شدهاند. این اتصال را در جهت حضور همیشگی و دائمی زنان در خانه، بنا بر الگوهای عرفی و سنتی میتوان دریافت کرد. در بخش عمده دیگر آثار این نمایشگاه شاهد حضور طبیعت هستیم. طبیعتی که نه چندان طبیعت است که بتوان آن را در کنار فضای معماری به باغ ایرانی تشبیه کرد، نه آنقدر حضور بیدلیلی دارد که بتوان ساده از کنار آن رد شد. شاید بتوان وجود چنین عنصری در یک صورت قراردادی، به معنای دورهای از زندگی فردی و به شکل مشخص، جوانی آدمی دید. دورهای کوتاه و گذرا که بنمایه و اساس رفتار خردمندانه فرد در آن ساخته میشود. اما این طبیعت در شکل کلی آثار، حضور قدرتمندی ندارد. نکته دیگر اینکه در برخی از آثار، شاهد حضور نوشتههایی هستیم که گویی به شکل سندگونهای در زیر یا لابهلای عناصر نقاشی پنهان شدهاند و گویی به سابقه تاریخی این موضوع مورد مناقشه اشاره دارد، اما اتفاق عجیب در تعدادی از کارها ثبت عنوان نمایشگاه روی آثار است که به نظر میرسد، دلیل و توجیه منطقی برای آن وجود ندارد. حضور عنوان نمایشگاه روی آثار به عنوان بخشی از ترکیببندی اثر، حال به صورت ناخوانا که تبدیل به بافت شود یا حتی خوانا که به راحتی دیده و خوانده شود، رفتاری نه چندان متناسب با آثار به نظر میرسد که دلیلی برای تاکید موکد آن نیست.
بام نقد و نظر
محمد شمس