درباره نمایشگاه آثار محمدرضا عمادی، با عنوان «از موهبت تبر» در گالری گویه به کیوریتوری سجاد باغبان
از همان ابتدا که انسان غارنشین در بازنمایی آنچه میدید، با رفتاری آیینی و نمادین، تسخیر طبیعت را مشق میکرد، اولین الگوهای رفتاری و شناختی را برای کشف، درک و فهم طبیعت به کار گرفت. هرچند رفتهرفته استیلای بشر بر طبیعت بیشتر میشد، تغییری در نگاه او نیز پدید میآمد. عروج و افول طبیعت در چشم انسان در طی تاریخ گواهی بر اهمیت آن در تمامی ابعاد زندگی آدمی است. طبیعت بارها و بارها به مثابه یک امر زیباشناسانه و یا موضوعی برای تفکر و الهام، به صورتهای گوناگون در آثار هنری پدیدار شده است. از زاویه نگاه هنرمندان رومانتیک گرفته تا رفتار انتزاعگرایان، طبیعت همواره به عنوان منبعی برای رجوع به آن رفتار آیینی و یا مراسم نمادین حضور داشته است.
در آثار محمدرضا عمادی نیز با بازنمایی طبیعت و شکل مشخصی از درختان روبهرو هستیم، اما نه آن طبیعتی که در ذهن مخاطب، یادآور ویژگیهای عام آن باشد. طبیعت به تصویر درآمده در آثار عمادی، دلالت بر وجود امر فاجعهبار دارند. از درختان با صلابت و ایستا خبری نیست، درختان تکهتکه، هرکدام در گوشهای از کادر رها شدهاند. آن سرسبزی و سرزندگی پایان یافته و گویی تصویر بعد از حادثه را میبینیم. تنههای سلاخی یا مثله شده توسط انسان، همچون پیکرههای بیجان، بر سطح بوم نقاشی شدهاند. خطوط با ارزش خطی متفاوت، با بیانی اکسپرسیو و هاشورهای متقاطع سختی و زمختی بافت درختان را نشان میدهند. پالت رنگی آثار هرچند در خود رنگهای گرم را پوشش داده، اما خاکستریهای غالب و خاموشی رنگها، تسلط آنها را کم کرده است.
در برخی آثار با فضاسازی بیشتری در پس زمینه مواجه میشویم و در چند اثر شاهد حضور صفحه شطرنج در پس زمینه یا به عنوان یکی از عناصر نقاشی هستیم. در دو اثر طراحی صفحه شطرنج در پس زمینه به شکل کامل حضور دارد و تنهها و کندههای درختان همچون مهرههای بر زمین افتاده و خسته از نبرد، روی آن پراکندهاند. همانند نگارگری ایرانی، عمادی صفحه شطرنج را تخت و از نمای بالا به تصویرکشیده، اما تنههای بریده شده درختان دارای پرسپکتیو مشخص هستند. استفاده از چنین عنصری را میتوان به تعبیری در جهان واقعی به مفهوم بازی دید. هنرمند بازی شطرنج را که بر پایه تفکر و منطق استوار است، در مقابل فعلی از انسان قرار میدهد که مشخصا در عین بیفکری و بیمنطقی است. قطع درختان و تخریب طبیعت، در بیان نقاشانه عمادی همانند شروع یک بازی خطرناک و احمقانه است. انگار او این رفتار آدمی را همانند شطرنجبازی میداند که بدون فکر و بیمنطق مهرهها را جابهجا میکند، غافل از اینکه پایان تلخی برای او رقم خواهد خورد.