تنش؛ واقعیت پنهان

90

درباره طراحی‌های رابرت لانگو (Robert Longo)

مجموعه «مردمان در شهرها»، همان‌گونه که از نامش پیداست، بازنمایی مردمان امروز است. این مجموعه متشکل از طراحی پیکرهایی بزرگتر از اندازه طبیعی (121 در 243 سانتی متر) است. لانگو پیکرهایی پرا با لباس‌های رسمی، متناسب با فضای اداری، اما در حالت‌های غیرعادی و نامتعارف طراحی کرده است. این پیکرها بازتاب حرکات غیر ارادی هستند که گویی در پی برخورد ضربه یا نیرویی شدید تعادل خود را از دست داده‌اند؛ انگار در گیرودار زدوخورد و یا در معرض وزش باد شدید قرار گرفته‌اند. این صحنه‌ها نمایانگر تلاشی سخت برای ثبات در مکان و محوری یکسان در مواجهه با نیرویی برتر هستند. موها به دور از آراستگی و در تضاد با نوع لباسی که بر تن دارند، چهره‌ها را پوشانده و از نظر بیننده مخفی نگه داشته‌اند. کراوات، چین و چروک شدید لباس‌ها و یا باز شدن کت که همگی به واسطه حرکاتی غیر ارادی رخ داده، گویی زندگی رسمی را به سخره گرفته و تنش و واقعیت پنهان آن را بازگو می‌کند. انگار که همه آدم‌ها در تلاش برای مقابله با آن نیروی برتر و تسلط بر امور خود هستند، ولی در آخر ناتوانند. این تنش به واسطه استفاده از کنتراست بالا در تکنیک زغال و گرافیت به همراه قرارگیری تک پیکرها در کادری محصور و عمودی تشدید شده است.

لانگو، هنرمند چند وجهی

رابرت لانگو هفتم ژانویه 1953 در بروکلین نیویورک به دنیا آمد. او دبیرستان را در سال 1970، تمام کرد؛ چند هفته پس از کشتار تعدادی از دانشجویان دانشگاه ایالتی کنت توسط گارد ملی اوهایو که به تهاجم آمریکا به کامبوج معترض بودند. یکی از کشته شدگان همکلاسی سابق لانگو بود و عکسی از جسد وی برنده جایزه پولیتزر شد و بسیاری در سراسر جهان آن را دیدند. این رویداد لانگو را شوکه کرد و او را به سمت فعالیت‌های سیاسی و کار با تصاویر رسانه‌ای کشاند.

در سال 1972، لانگو برای تحصیل در رشته مرمت و تاریخ هنر در فلورانس کمک هزینه دریافت کرد. او در حین گشت و گذار در موزه‌های اروپا متوجه شد که می‌خواهد به جای بازسازی و مرمت آثار هنری، هنرمند باشد و اثر هنری تولید کند. او در سال 1973، در کالج ایالتی بوفالو ثبت نام کرد؛ جایی که هنرمندانی چون پل شاریتس و هالیس فرامپتون او را با فیلمسازی ساختارگرایانه آشنا کردند. یک سال بعد همراه با چارلز کلاف یک فضای هنری راه‌اندازی کردند که در آن نمایش‌ها و گفت‌وگوهایی با هنرمندانی مانند جان بالدساری، لیندا بنگلیس، رابرت ایروین، جوآن جوناس، بروس نومان و ریچارد سرا ترتیب دادند.

نیویورک و نسل تصاویر

همان‌جا بود که لانگو با سیندی شرمن آشنا شد و در سال 1977 هر دو با هم به نیویورک نقل مکان کردند؛ جایی که لانگو به عنوان دستیار استودیو برای ویتو آکونچی و دنیس اوپنهایم شروع به کار کرد. در آن سال او در نمایشگاه «تصاویر» به کیوریتوری داگلاس کریمپ شرکت کرد که آثار پنج هنرمند جوان را به نمایش گذاشت که درگیر سیاست‌ها و الگوهای تصویرسازی رسانه‌ای، طراحی تبلیغات، روزنامه‌ها، فیلم و تلویزیون بودند. «نسل تصاویر»، همان‌طور که شناخته شد، شامل هنرمندانی مانند سیندی شرمن، ریچارد پرینس، لوئیز لاولر، دیوید سالی و رابرت لانگو بود. هنرمندانی که عموما از نشانه‌شناسی و نظریه پساساختارگرایی برای تحقیق در مورد نحوه ساخت و انتشار معنا در جامعه مدرن استفاده می‌کردند. کار آنها اغلب از قدرت مخرب سرمایه‌داری مصرفی و تاثیرات تلقینی رسانه‌های جمعی انتقاد می‌کرد. لانگو در اولین نمایشگاه انفرادی خود در مترو پیکچرز در سال 1981، طراحی‌هایی با زغال چوب و گرافیت از «مردمان در شهرها» ارائه کرد که بلافاصله به نمادهای «نسل تصاویر» و برخی از شناخته‌شده‌ترین آثار هنری دهه 1980 تبدیل شدند. او در طراحی و نقاشی به سبک هایپررئالیستی کار می‌کند، اما مرتکب انحراف جالب توجهی هم شده است؛ او سیاه و سفید نقاشی می‌کند!

موسیقی

لانگو در کلوپ‌های راک نیویورک دهه 1980 با گروه منتول وارز همراه با ریچارد پرینس اجرا کرد. در آن دوره، او همچنین جلد آلبوم‌های موسیقی متعددی از جمله «معراج» گلن برانکا را طراحی کرد. او اولین موزیک ویدیوی خود را برای آهنگ پرطرفدار گروه نیو اوردر به نام «مثلث عشق عجیب و غریب» در سال 1986 و سال بعد ویدیوی قطعه «کسی که دوستش دارم» از گروه آر ای ام (R.E.M) را کارگردانی کرد.

طراحی

لانگو از همان اوایل دهه 1980 کار با مواد متنوع در مقیاس‌های بزرگ و جاه‌طلبانه را آغاز کرد. مجموعه «ترکیب‌ها» (Combines) که برای اولین بار در سال 1983 به نمایش گذاشته شد، از موادی مانند رنگ، گرافیت، چوب، گچ، برنز ریخته‌گری شده و فولاد استفاده کرد که شامل نقاشی، نقش برجسته‌ و مجسمه‌ بودند. او با استفاده از نظریه مونتاژ سرگئی آیزنشتاین برای کنار هم قرار دادن تصاویر و فرم‌های متضاد، به بسیاری از موضوعات و مصائب زمان همچون جنگ، از خود بیگانگی و مصرف‌گرایی پرداخت. در سال 1990، «پرچم‌های سیاه» را ساخت؛ مجموعه‌ای از پرچم‌های برنزی ریخته‌شده آمریکا که به شکل سازه‌های دیواری قرا گرفته و در موج میانی نوک تیز موشک‌ را تداعی می‌کردند و نشان‌دهنده انتقاد تند وی از امپریالیسم آمریکا بودند.

سینما

در سال 1989، لانگو به دلیل رکود اقتصادی و تبعات جنگ خلیج فارس به پاریس رفت؛ جایی که سه سال در آنجا زندگی و کار کرد و در نهایت بازگشت تا مجموعه‌ خود از اسلحه‌ها را که زغال و گرافیت و در ابعاد بزرگ کار کند. او فیلم سایبرپانک جانی را کارگردانی کرد. سپس فیلم یادگاری را بر اساس متن ویلیام گیبسون با بازی کیانو ریوز و دالف لاندگرن ساخت. پس از اکران فیلم در سال 1996، یک سال کبیسه ماژلان را شروع کرد؛ مجموعه‌ای از 366 طراحی کوچک، که هر روز یکی از آنها را با الهام از منابع رسانه‌ای روزانه تکمیل می‌کرد. روی هم رفته، تصاویر التقاطی از آثار هنری، وقایع تاریخی، بلاهای طبیعی، قتل‌ها، مراسم تشییع جنازه، کنسرت‌ها، رویدادهای ورزشی، شورش‌ها، پلیس‌ها، ابرقهرمانان، حیوانات و گیاهان و غیره در کار او نمود پیدا کرده است؛ تصاویری که به قول وی، در ضمیر ناخودآگاه آمریکایی هستند و تبدیل به فرهنگ لغت برای کارش شده است.

هیولاها و اسرار

از سال 1999، لانگو شروع به ساختن مجموعه طراحی‌های دیگری در مقیاس بزرگ کرد؛ مجموعه «هیولاها» و به دنبال آن چرخه فروید. در این آثار از یک سو، دریاهای طوفانی، عقل‌گرایی سرد روانکاوی را متعادل می‌کند، در حالی که از سوی دیگر، این تقابل‌ها نشان‌دهنده طوفان‌های درونی است. این تصاویر همان چیزی است که لانگو آن را “مطلق” می‌خواند؛ تجسم ناخودآگاه جمعی. در سال 2009، او بخش دیگری از مجموعه مطلق‌ها را تکمیل کرد؛ بمب‌ها، سحابی‌ها، گل‌های رز، کودکان خوابیده و کوسه‌ها – که آنها را «ملزومات» نامید و اساس اسطوره‌ آفرینش شاعرانه را هدف قرار می‌دهد.

تعامل لانگو با متافیزیک در مجموعه «اسرار» ادامه یافت، مجموعه‌ای از آثار که از سال 2009 تا 2014 تکمیل شد؛ چشمان زنی نقاب پوش و انعکاس ابرها در چشم خلبان. در سال 2014، پس از تظاهرات ضد نژادپرستی با شعار «جان سیاه‌پوستان مهم است» در فرگوسن، میسوری و اعلام خلافت داعش، لانگو «چرخه ویرانگر» را آغاز کرد؛ مجموعه‌ای از آثار که صحنه‌های قدرت و خشونت در رسانه‌های آمریکایی نشان می‌دهد. پلیس ضد شورش، کشتی‌های مهاجران و حملات تروریستی تصویری دلخراش از دنیایی را تشکیل می‌دهند که در بحرانی همیشگی محبوس شده است.

ارجاع به تاریخ هنر و از آن خودسازی

رابرت لانگو، که برخی نقاشی‌های مشهور امپرسیونیست‌ها، از جمله «بار فولی برژه» را با تکنیک خاص خود و به صورت سیاه و سفید بازسازی کرده، در سال 2014، مجموعه‌ای از دوازده طراحی را با عنوان «باند کیهان» ارائه کرد. این مجموعه که به نوعی ادای احترام به پیشگامان هنر پس از جنگ دوم است، اقتباس‌های سیاه و سفیدی از نقاشی‌های معروف اکسپرسیونیست‌های انتزاعی از جمله ویلم دکونینگ، لی کراسنر، جکسون پولاک، جون میشل، اد راینهارت، مارک روتکو، کارل آپل، ساندرا بلو، ژان دوبوفه، سام فرانسیس، آرشیل گورکی، هانس هارتونگ، هانس هافمن،ایو کلاین، پیر سولاژ و دیگران را در بر می‌گیرد. به این ترتیب، او نسخه خود را از این میراث هنری آمریکایی خلق کرد.

لانگو با شیوه خاص خود و در مقیاس بزرگ با سایه‌ها و لکه‌های سیاه و سفید، رویکردهای مختلف این نقاشان را در یک بیان بصری یکپارچه ارایه می‌دهد؛ او رنگ را حذف و نور و سایه را جایگزین کرده و بدین ترتیب آثار این هنرمندان را از آن خود کرده است.

در مقابل عکاسی سیاه و سفید که سایه‌های تیره‌تر رنگ‌های مختلف را یکسان می‌کند، لانگو برای حفظ تفاوت‌های ظریف رنگ‌های اصلی در سایه‌های خاکستری تلاش می‌کند. او با تجزیه و تحلیل دقیق رنگ‌های اثر اصلی، به دقت کار خود را پیش می‌برد تا در میان خاکستری‌ها رنگ قرمز تیره را از آبی تیره تشخیص دهد. به این ترتیب، او نه تنها گفت‌وگویی بین طراحی و نقاشی برقرار می‌کند، بلکه نظام‌های ارزشی دنیای هنر را نیز به چالش می‌کشد و ما را بر آن می‌دارد تا رابطه‌مان با تصاویر را دوباره مرور کنیم.

همه‌گیری ناامیدی

در سال 2018 چند چیدمان بزرگ را طراحی و اجرا کرد که شامل فرم‌های کروی معلق در میانه یک چارچوب فلزی بودند. لانگو با مقیاس مشخص، دقت بسیار و ادراکی خاص به کار خود ادامه می‌دهد و به تصاویری دست می‌یابد که از تاریخ اخیر گرفته شده‌اند؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی مدرن و همچنین تاریخ هنر مدرن. آخرین مجموعه آثار لانگو، تاریخچه حال، که او در سال 2020 شروع کرد، به همه‌گیری ویروس کرونا، تحولات سیاسی کشور، آینده اکولوژیکی ضعیف ما، که با تجارب شخصی هنرمند تغذیه می‌شود، می‌پردازد. از طریق این آثار لانگو به دنبال تمرکز بر قدرت بیننده و ظرفیت فرد برای ایجاد تغییر در راستای آزادی بیان است.

#بام_طراحی
انیس تبرایی ، بهار وفایی و بهمن تندرکیا

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.