اسطوره و کهن‌الگو در قالبی تازه

62

درباره آثار داور یوسفی

سنت تصویرگری ایرانی در بطن خود، چه در قالب نقاشی چه در قالب حجاری یا نقش برجسته، وامدار روایتی مدون و از پیش تعیین شده بوده است. فارغ از بررسی روایی، در یک نگاه مستقل، حضور عناصر اصلی وابستگی فرم را به محتوا یادآور می‌شوند. این حضور در نوع خود وامدار خصوصیاتی است که در زیست درونی خود، ویژگی‌هایی را هویدا می‌کنند که تجرید، عدم بعد نمایی و نوعی از نگاه انتزاعی را شامل می‌شوند. آثار داور یوسفی را باید در چارچوبی تاریخی، اسطوره‌ای در تقابل با فضایی مدرن دید. هنرمند با تکیه بر نقشمایه‌ها و تصویرنگاری‌های قدیمی در تاریخ و هنر ایران، از نقاشی روی سفال‌های تمدن‌های باستانی گرفته تا نقش برجسته‌های ساسانی که برای او در حکم منبع الهامی برای ایده‌پردازی هستند، همراه با پالت رنگی و زمینه‌سازی‌های مدرنیستی، دست به تولید اثر زده است. برخورد هنرمند در پرداخت آثارش همچون برخوردی تجریدی در ارایه فرم است، که سادگی و حذف جزییات از مشخصه‌های پیکره‌های او هستند. حضور عناصر انتزاعی، سادگی اندام فیگورها و رفتار تجریدی در فرم حیوانات یادآور سنت تصویرگری در پیشینه تاریخی ایران است. هنرمند با پر کردن تمام فضای بوم، ترکیب‌بندی گسترده و شلوغی را ارایه می‌کند. جدا از فرم‌های اصلی که گاه در مرکز و گاه در تقسیم‌بندی متفاوتی در تابلو قرار گرفته‌اند، بافتی سراسر یک دست، کل فضای اثر را پوشانده که گاهی در یک طیف رنگی مشابه و گاهی با پالت رنگی متضاد نسبت به فرم‌های اصلی ارایه شده اند. اما با وجود همه عناصر و بافتی که در سراسر اثر گسترده شدند، حضور اندام‌های انسانی که گاهی کامل، گاهی تقطیع شده و گاهی با تکرار در تعداد دست، پا یا سر حضور دارند، قابل توجه است.

هنرمند وفادارانه نسبت به یک سنت تصویرگری تاریخی که در ایران و مصر دیده شده است، رفتار مشابهی را در ارایه پیکره‌های انسانی تکرار کرده است. این رفتار هنرمند وزنه و بار فضای تاریخی و اسطوره‌ای آثار او را دو چندان می‌کند. فارغ از این مشخصه، در دو اثر از آثار این هنرمند شاهد حضور انسانی سه سر و یک لاماسو هستیم. یا در اثری دیگر که ارجاع مستقیم تاریخی به نقش برجسته اردشیر پاپکان و اهورامزدا دارد، شاهد حضور دو پیکره هستیم که یکی به دیگری حلقه‌ای(نماد شاهی) می‌دهد و اهمیت رویکرد تاریخی در آثار داور یوسفی را دو چندان می‌کند. لحن فیگوراتیو در کنار برخوردی انتزاعی، فضای غالب آثار داوری یوسفی را تشکیل می‌دهند. برای او اسطوره و کهن الگو، در یک بافت تاریخی و تجسمی و ارایه‌ی مدرن و امروزی از آن، جز کنش نقاشانه هنرمند است. او با تکیه بر فرهنگ غنی تصویری و اساطیری، خوانش تازه‌ای را روبروی بیننده قرار می‌دهد تا مخاطب درک و دریافت تازه‌ای از آنچه دیده و می‌بیند داشته باشد. فضای سیال و ذهن جستجوگر داور یوسفی در یک سیر تاریخی، وامدار آیین و سنن فرهنگی گذشته ایران است. او در فرایند تولید اثر با بداهه پردازی و الهامات شهودی از منابع تاریخی، فضای رازآمیزی در آثارش به وجود می‌آورد تا به این بهانه تعریف جدیدی از آنچه در روند تاریخی و اسطوره‌ای ما گذشته، به نمایش بگذارد.

بام نگر
محمد شمس

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.