درباره نمایش آثار نوید سلاجقه با عنوان «یادآوری ناشناختهها» در گالری آران
نوید سلاجقه هنرمندیست که با رویکردی پژوهش محور دست به تولید اثر هنری میزند. برای او فرایند تولید اثر هنری چیزی بیشتر از یک عمل و کار صرف معنی میدهد. در بررسی آثار او، از نمایشگاه قبلیش با عنوان «منطقه بینور» تا نمایشگاه اخیرش با عنوان «یادآوری ناشناختهها» رفتار پژوهش محور او در تولید و ارایه اثر هنری کاملا مشهود است. هر اثر در نمایشگاه به شکل جداگانه با عنوان و اطلاعات مختصری درباره آن ارایه شده که به درک و فهم بهتر بیننده کمک میکند. رفتار پژوهشی هنرمند در تولید اثر، هم به صورت اثری متن محور متشکل از حروف و کلمات یا دستکاری عامدانه در فرم متنی و هم به صورت یک فرم هنری غیر متنی هویدا میشود. نمایشگاه «یادآوری ناشناختهها» را باید در دو بخش مجزا دید. بخش اول چیدمانی از ساختههای او همراه با ویدیویی که آن هم از چیدمانی دیگر تولید شده و بخش دوم کتابی است با عنوان «در جستجوی بوطیقای فاصله و یادآوری ناشناختهها» که خود در حکم اثری مستقل در نمایشگاه حضور دارد و تالیف هنرمند است. این کتاب در دو فصل تنظیم شده است. فصل اول آن به بررسی و بازخوانی مجموعه تولیدات هنرمند طی سالهای 1380 تا 1400 میپردازد و سلاجقه کِردوکار هنری خود در خلال این سالها را با نگاهی پس نگرانه که الزاما به یک مقصد نرسیده، کاوش میکند. در فصل دوم هنرمند سعی در شریک کردن مخاطب با فرایند فکری تولید اثر هنری در نمایشگاه پیش رو (یادآوری ناشناختهها) دارد. هنرمند در پایان مقدمه کتاب اشاره میکند، هدف از ارایه تصاویر در کتاب نه آشنایی با کارهایش و نه ارایه کاتالوگی از آنهاست. او ترجیح میدهد تا مخاطب دنبال مصداقهای بصری برای محتوای متن کتاب نباشد و جهان آن را در نسبتی دیگر با آثار هنرمند ببیند و البته امیدوار است تا این کتاب کیفیتی ارایه دهد برای اندیشیدن در هنر.
در کاتالوگ نمایشگاه نیز علاوه بر تصویر آثار، شاهد نوشتههایی درباره کارها و هم نوشتههایی برگرفته از متن کتاب هستیم. نسبت حضور آثار هنری در این نمایشگاه در کنار کتاب «در جستجوی بوطیقای فاصله و یادآوری ناشناختهها» یک رابطه دو سویه از ارجاعات برای هنرمند و مخاطب ایجاد میکند؛ به ویژه آنجایی که سلاجقه در کندوکاو پژوهشی خود، چه در مقام هنرمند، چه در مقام شارح اثر هنری خود، ارجاعاتی به آثار نمایشگاه میدهد و یا در موقعیتی دیگر از بیننده میخواهد بعد از دیدن آثارش به متن کتاب رجوع کند. حتا در یک موقعیت مستقل میتوان کتاب را تنها دید، فارغ از اینکه ارتباطی با نمایشگاه اخیر هنرمند دارد یا خیر. متن کتاب سعی بر حفظ استقلال خود، جدا از محتوا و فرم اثر هنری دارد و هنرمند با توجه به ارجاعاتی درباره تفکر هنری خود و آثاری که در خلال سالها تولید کرده، به واسطه این کتاب سعی در ارایه بستری برای اندیشیدن در هنر دارد.
و اما «در جستجوی بوطیقای فاصله»
«بوطیقا» که در ریشه یونانی پوئتیکا به واژه «پوئسیس» بر میگردد، به معنای صناعت یا عمل، ابتکار و ساختن است و از اینجاست که پوئتیکا به معنای وسیع کلمه به انواع آفرینشهای هنری دلالت میکند. «در جستجوی بوطیقای فاصله» چهار فصلیست از آنچه تاکنون هنرمند به عنوان اثری هنری ارایه داده و حالا در زاویهای دیگر در تشریح ضرورت آنها کوشیده است. مفاهیمی که در این چهار فصل ارایه شدهاند، در خوانش هنرمند حلقهی اتصالیست با نام «فاصله». «در جستجوی بوطیقای فاصله» را نه به عنوان یک گزارش صرف از یک دوره کاری چند ساله، که باید در حکم بازبینی از «آنچه شده است» دید تا راهی نمایان کند برای «آنچه خواهد شد»؛ که در بخش دوم کتاب با عنوان «یادآوری ناشناختهها» نامگذاری شده است. همان طور که اولین بخش از «در جستجوی بوطیقای فاصله» با عنوان «نوشتن از ساختهها»، به بررسی، توضیح و ساماندهی رویهها و عناصر وحدتبخش در آثار تولید شده هنرمند میپردازد و اولین بخش از «یادآوری ناشناختهها»، با عنوان «ساختن از نوشتهها» در امتداد مفاهیم قبلی زمینهساز ساختن و تولید آثار جدید و ایدههای پیشرو، نام گرفتهاند.
نمایشگاه «یادآوری ناشناختهها» چیدمانی است از آنچه بر هنرمند در طی سالها حضورش در عرصه هنر رفته است. چیدمانی متشکل از تمام دریافتها، دانستهها و شخصینگریهایی که در این نمایشگاه آشکار نیستند و تعمدا به عنوان موردی مجهول در بطن آثار نهفته است؛ کلیدواژههایی مانند «چیزها»، «نوشتهها»، «پرهیبسازی» و «کردار ندیدن» که در استیمنت حضوری معنادار دارند، جدا از شکل کاربردشان در جمله و بار معنایی آنها، نشان تاکیدی بر اهمیت فرایند مجهولیابی در آثار هستند؛ تا جایی که عنوان «باستانشناسی امر ناپیدا» تعبیر هنرمند در ساختن چیدمان نمایشگاه است. عنوان نمایشگاه نیز خود دلیل دیگری در این امر است. «یادآوری» مربوط به هر آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، میشود و «ناشناختهها» که در بطن خود مجهول است، مرتبط به امری است که در آینده معنا و مفهوم پیدا میکند. در وهله اول بیننده خط و ربط مشخصی از چیدمان ساختهها به دست نمیآورد. هنرمند با قطعه قطعه کردن هر اثر و ارایه آن به شکل مستقل، سعی در فاصلهگذاری بر فضای کلی نمایشگاه دارد. هر اثر مانند تکه پازلیست که در نهایت میتواند ساختار کلی یک تصویر را بسازد. این فاصلهگذاری در هر اثر و نسبتش با کل آثار مشهود است. رفتار متضاد/ مکمل چیدمان این نمایشگاه با در نظر گرفتن روابط درونی میان عناصر چه در فرم کلی یا در محتوای هر اثر به شکل جداگانه، دلالتهای زیادی میسازد، در عین اینکه همچنان فاصلهای بین آنها وجود دارد.
نمایشگاه «یادآوری ناشناختهها» را باید چیدمانی تعاملی دانست که ارجاعات درونی و بیرونی و تاریخی دارد. ارجاعات درونی آن شامل ارجاع به خود و چالش هنرمند با خود و آثار قبلی اوست و ارجاعات بیرونی آن با الهام و دریافتی شخصی از دانستههای هنرمند نسبت به وضع موجود شکل گرفته است. با این همه هرچند برای بیننده سیر کشف و شهودی هنرمند جالب توجه و رفتار تعاملی او با آثار در نمایشگاه خوشایند است، اما حجم وسیعی از اطلاعات که هم به شکل پایهای دانستن آنها برای درک و فهم آثار در نمایشگاه لازم است و هم خود در حکم یکی از آثار نمایشگاه قلمداد میشود، میتواند مانند تیغ دو دمی عمل کند که گاه برای بیننده قابل تامل و سودمند باشد و گاه باعث سردرگمی و عدم فهم آثار شود. کتاب «در جستجوی بوطیقای فاصله» مشخصا با حجم زیادی از اطلاعات که همگی مرتبط با نمایشگاه هستند، هم نقطه اتکایی است برای نمایشگاه، هم میتواند عمدا یا سهوا مورد توجه مخاطب قرار نگیرد؛ اینکه چند درصد از مخاطبان نمایشگاه به واقع نسبت به این کتاب اشراف دارند یا اصلا کتاب را مطالعه میکنند و با این پیش زمینه به دیدن دوباره آثار میآیند، خود چالشی است که سبب میشود تعداد مخاطبان این کار محدود و اندک شود.
آثار ارایه شده در نمایشگاه دارای زیرمتنهای متفاوت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند که اشاراتی دو سویه در معنای آشکار و پنهان دارند. این آثار را در لحن و معنا میتوان در دو سطح متفاوت دید؛ تصریح و تلویح. در سطح اول فهم معنای تصریح شده مرتبط با ادارک حسی و بصری بیننده است و معنای تصریح شده را اغلب افراد با اندکی اختلاف نظر که همان معنای تحت اللفظیست، دریافت میکنند. اما در سطح دوم معنا یا پیام در اثر عامدانه پوشیده شده است تا بیننده در گروه اجتماعی خاص، یا با دانش و پیش زمینه مرتبط بتواند آن را از اثر درک و دریافت کند. سطح لحن تلویحی در آثار این نمایشگاه بیشتر است. برای مثال در اثری با عنوان «مناظر از قلمرو شده» با دو عکس پانورامیک از کتاب «سیاره کوچک» مواجه میشویم که دو افق را در مجاورت یکدیگر قرار داده است؛ ستونهای سنگی تخت جمشید دو هزار و پانصد ساله و سازههای فلزی پالایشگاه آبادان در بدو پیدایش صنعت نفت. سلاجقه با قراردادن این دو عکس در دو موقعیت مختلف با زاویه چهل و پنج درجه بر لبه آینه، رفتار تازهای از دیدن تصاویر را از بیننده طلب کرده است که تماشاگر تصاویر، ناخودآگاه و بدون اینکه بداند با تصویر بدون زاویه و دستکاری نشده خودش هم روبهرو میشود. در سطح تصریح، سیاه و سفید بودن تصاویر، کادر افقی آنها و عناصر عمودی داخل کادر فضای مشابهی از یک موضوع یا یک موقعیت را برای بیننده تداعی میکند، اما در سطح تلویح ما با تضاد شدیدی از دو موقعیت مختلف با فاصله بیش از دو هزار سال روبهرو میشویم و گویی ویرانهای از پس ویرانه دیگر نمایان شده است. انگار این دو تصویر ذاتا یک تصویر واحد بودند و عامدانه از یکدیگر جدا افتادهاند، بین آنها فاصلهگذاری شده یا وجه اشتراک بین آنها مورد تاکید است که آنها را در کنار هم قرار داده است. بیننده در تصاویر با فضای مشابهی به لحاظ تاریخی مواجه میشود. اولی تصویر تلخ پایان یک تاریخ است و دومی نقطه شیرین آغازین یک تاریخ دیگر. اما اگر از زاویهای دیگر ببینیم، در لحظه اول مواجهه، هر دو ویرانه به نظر میرسند، البته که شیوه و تکنیک عکاسی در این دریافت بی تاثیر نیست. خوانش هنرمند از این دو تصویر «بحران» است که در لحظه اکنون تماشاگر، برای روبهرو شدن با هر منظرهای وجود دارد. فاصله بین دو تصویر فضای مفیدی است که بیننده بتواند لحظه اکنون خود را در آینه ببیند، با این حال تصویر سومی در یک آن بین دو تصویر ثبت میشود. همزمانی بین تصاویر و لحظه اکنون بیننده همان لحظه وجود بحران است. چند پارهشدن مناظر نیز به وجود بحران اشاره میکند. این امر یعنی فاصله، در تمام آثار این چیدمان مشهود است.