دنیای تاریکی

170

طراحی‌های ردون

سیکلوپ‌ها (The Cyclops)، مرد کاکتوسی (The Cactus Man)، عنکبوت گریان (The Crying)، بالون چشم (The Balloon-Eye) و اسامی دیگری از این دست، موجودات داستان‌های عجایب المخلوقات نیستند. این‌ها طراحی‌هایی هستند که توسط اودیلون ردون (Odilon Redon) خلق شده‌اند؛ فردی که به برتری تخیل بر مشاهده طبیعت اعتقاد داشت. قلمرو تاریک جهان‌های سایه‌دار، موجودات خیالی و مرموز در فضاهایی ناشناخته کلیت آثار اوست.

این هنرمند سوررئالیست و سمبولیست فرانسوی در مجموعه‌ای از آثار خود با عنوان «سیاه‌ها» (۱۸۷۰-۱۸۹۹) با ترکیب تکنیک چاپ‌ سنگی، زغال و دیگر ابزارهای طراحی، فضایی خیالی، تاریک و عجیب را به تصویر کشیده است.

نکته قابل تامل در آثار این مجموعه، شباهت بین چهر‌ها و به ویژه چشم‌هاست. گویی که هنرمند تفسیری از یک شخصیت‌ را در قالب شکل‌ها و ترکیب‌های مختلف تصور کرده است و آن را به عنوان یک نقش‌مایه در نظر گرفته و در پس‌زمینه‌های مختلف، برای پیشبرد داستان خود، طراحی کرده است. ترکیب‌بندی مرکزی در اغلب آثار این مجموعه تمرکز را از چشم به سمت مژه‌ها و کناره‌های تصویر هدایت می‌کند و همچون پاندولی دوباره به مرکز بازمی‌گرداند.

چشم‌ها و تیرگی‌ها

چشم، نمادی که در آثار این مجموعه تکرار شده است، بنا به کلیت طرح معانی متفاوتی را نشان می‌دهد؛ گاهی نمادی از وجود خود هنرمند است، همانند چشمی شناور در آسمان که در واکاوی حس کنجکاوی و تخیلی که در پرواز است. در جایی دیگر نمادی از بیان حالات و عواطف است؛ مانند عنکبوت گریان که همچون تفسیری از وجود کسی است که در تاروپود خودبافته و وضعیت خودساخته گرفتار آمده است.

چشم‌ها و موجودات تک چشمی در آثار این مجموعه عمدتا نظاره‌گر بیننده هستند و برخلاف فضای تاریک، حسی از همدردی به بیننده منتقل می‌کنند. در واقع واکنش بیننده حسی از ترس نیست، بلکه کنجکاوی برای ورود به دنیای هنرمند است تا آن سوی واقعیت را دریابد. مکانی که موجودات تخیلی از کنار هم قرار گرفتن عناصری نامرتبط با هم شکل گرفته‌اند و تخیل و تعبیر هنرمند از جهان را به تصویر می‌کشند. تعادل و وزن اشیا و اجرام در تقابلی نامتعارف قرار دارد. سایه‌ها و تیرگی‌ها عموما هم‌وزن شخصیت‌های هر تصویر و هم مقام آن‌هاست.

به گفته‌ وی سیاه از اساسی‌ترین رنگ‌ها است. منبع الهام وی نه‌تنها دنیای پیرامون و طبیعت، بلکه ادبیات، افسانه‌ها و علوم نیز بوده است. همانند هیولای تک چشمی (Caliban) که برگرفته از وسوسه و طوفان (Tempset) شکسپیر است. چهره‌ها و عمدتا چشم در آثار این مجموعه، به نوعی عنصر نمادین تلقی هنرمند از روابط انسان، جهان خودآگاه و ناخودآگاه وی است.

زندگی و تحصیلات

نام اصلی وی برتراند-ژان ردون بود، اما بعدها نام مستعار “اودیلون” را از مادرش، اودیل گرفت. اواز جوانی شروع به طراحی کرد. او می‌خواست نقاش شود، اما نتوانست در امتحانات ورودی مدرسه هنرهای زیبای پاریس قبول شود، اگرچه در سال 1864 برای مدت کوتاهی زیر نظر ژان لئون ژروم در آنجا به تحصیل نقاشی پرداخت.

در بازگشت به زادگاهش بوردو، پیکرسازی را آغاز کرد و حکاکی و لیتوگرافی را از رودولف برسدین آموخت. در سال 1870، ردون برای خدمت در جنگ فرانسه و پروس به ارتش فراخوانده شد. این به این معنی بود که حرفه هنری او باید متوقف می‌شد. خوشبختانه او از جنگ جان سالم به در برد و پس از آن به پاریس نقل مکان کرد و تقریبا منحصرا با زغال و چاپ سنگی کار کرد. در آنجا، او شروع به خلق آثار هنری کرد که در سایه‌های مشکی به نام «سیاه» شناخته می‌شوند.

شیفته تاریکی

شیفتگی ردون به تاریکی با جاذبه‌ای قدرتمند به دنیای نامشخص، شبح‌ها، بی‌خوابی ها، خیالات و رویاهای بیمار که معمولا در نور روز نامرئی می‌شوند، همراه بود. برای چنین موضوعاتی انتخاب ابزار و تکنیک‌هایی چون زغال و چاپ طبیعی بود. ذهن ردون با ادبیات، افسانه‌ها و علم بارور شد. کالیبان شخصیتی از طوفان، اثر ویلیام شکسپیر و همچنین منبع اصلی الهام برای ردون بود. کالیبان در چندین اثر دیگر از این هنرمند، از جمله یک نقاشی کوچک به نام «کالیبان در خواب» به تصویر کشیده شد.

ردون که با داروینیسم و نظریه‌های علمی مدرن در مورد تکامل موجودات زنده آشنا بود، اسطوره رنسانس الیزابتی در مورد جانور وحشی را از طریق به تصویر کشیدن این موجود ترکیبی عجیب که ارتباط نزدیکی با جهان گیاهی دارد، تفسیر کرد. سیکلوپ اغلب موضوع چاپ سنگی ردون بود. در آثار او، چشم اغلب موجودی مستقل و کنترل‌کننده، نمادی از روح انسان و دنیای درونی مرموز و ناشناخته است.

مرد کاکتوسی سر مردی را به تصویر می‌کشد که از یک گلدان بیرون آمده است. خارها پوست و سر او را پوشانده و آن را شبیه تاج خار مسیح یا سایر شهدای مشابه می‌کند. این گلدان با تصویری از آمازون در حال کشتن یک مرد تزیین شده که اشاره به اسطوره یونانی زنان جنگجو دارد و درهم آمیختگی اشکال انسان و گیاه در این اثر، تداعی‌کننده ترکیبی از ویژگی‌های زنانه و مردانه آنهاست.

ردون همچنین شیفته علوم طبیعی بود و با تشویق دوستش، آرماند کلاو گیاه شناس، به مطالعه آناتومی، استخوان شناسی و زندگی میکروسکوپی پرداخت. او به موزه تاریخ طبیعی پاریس که شامل نمایشگاه‌هایی از ناهنجاری‌های بیولوژیکی بود، رفت و آمد داشت و در سخنرانی‌های در دانشکده پزشکی شرکت می‌کرد. در واقع بسیاری از هیولاهای او بر اساس مشاهداتش بودند که با تخیل او تغییر شکل یافته بودند.

اودیلون ردون می‌گوید: «آثار من الهام‌بخش هستند و خودشان را تعریف نمی‌کنند. آنها چیزی را تعیین نمی‌کنند. آنها ما را، درست مانند موسیقی، در دنیایی مبهم و نامعین قرار می‌دهند.»

هیولاها

ردون به یک چهره مشهور در پاریس تبدیل شد. او همچنین مورد تحسین هنرمندان و نویسندگان جنبش سمبولیسم قرار گرفت که در اشتیاق به نیروهای خارق‌العاده، عرفانی و امور والایی که در زیر سطح زندگی روزمره یافت می‌شد، با آنها شریک بودند.

بعدها ردون شروع به نقاشی رنگی کرد. برخورد او با گروه نبی‌ها (Les Nabis) او را با زیبایی‌شناسی سمبولیسم تزیینی‌ آشنا کرد. گرایش ژاپنیسم نیز در توجه او به الگوهای تخت، انتزاعی و مجموعه‌های تزیینی دیده می‌شود. با این حال، او هرگز از دنیاها و موجودات خارق العاده و عجیب و غریب سیر نمی‌شد. هنگامی که در مصاحبه‌ای در مورد موضوعات هنری مورد علاقه‌اش پرسش شد، ردون پاسخ داد: «هیولاهای من. من معتقدم که در آنجا شخصی‌ترین یادداشت خود را ارائه کرده‌ام.»

بام طراحی
انیس تبرایی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.