فرشتگان معلول

42

نگاهی به نمایشگاه محمدحسین ماهر، با عنوان «بازی» در گالری دستان۲+

این مجموعه شامل از یازده نقاشی عموما با تکنیک رنگ روغن روی بوم و دو حجم است. شخصیت‌های آثار در سه دسته انسان‌،حیوان و گیاه مشغول نقش آفرینی هستند. میان همه این دسته‌ها گفت‌وگویی سیال و بی‌آغاز و پایان در جریان است. با نگاهی گذرا و کوتاه درمیافتی که هنرمند تمامی مفاهیم نشانه‌شناسی را به سخره گرفته. انسان‌واره‌هایی با بدن‌هایی بادکرده و از فرم خارج‌شده، با جمجمه‌ای که توان اداره بدنی با این هیبت را ندارد و بالک‌هایی که نه تنها امکان جدیدی را به این شخصیت‌ها اعطا نکرده، بلکه مفهومی از ناتوانی را به این کارکترها می‌افزاید. کاراکترهایی که همگی در فضایی عموما مملو از هیچ، جای گرفته‌اند.

هرچند که در پس‌زمینه آثار نظاره‌گر هیچ به جز اندکی از سایه‌وار بودن تونالیته‌های خاکستری و بی‌رمق رنگ هستیم، ولی این هیچ، در معنای بصری خود، باری از ازدحام انبوه مفاهیم را به یدک می‌کشد. باری که بسیاری از واژه‌ها و ایسم‌ها را در تاریخ به خود مشغول کرده است. مفاهیمی چون نیهیلیسم، اگزیستانسیالیسم و غیره، نمایشی از خلاء آن‌چه که باید باشد و حال نیست.
انسانک‌ها عموما سرگرم ورق بازی هستند. هنرمند از ادغام نشانه‌شناسی زبانی با ادراک سنتی جامعه، در کنار ارجاعات بصری، سعی در به نمایش گذاشتن مفاهیمی عمیق دارد. واژه “بازی” در هم‌آغوشی با انسان‌هایی این‌چنین معلول که بخش اعظم قاب را اشغال کرده‌اند، مفهوم مضاعفی می‌یابد: قمار. گویی بازی بر سر موجودیت یا زندگی در جریان است. اینجا بازی فقط مفهومی است که در ترجمه آن از زبان و واژه‌ها به رسانه بصری (تصور کنید پوزخندی از سر حماقت به عریانی نادانی) می‌رسیم؛ عریانی پیکرها که در آثار به چشم می‌خورد.

در کنار این فیگورها شاهد حجم‌های حیواناتی هستیم که آنها هم به بالکهایی مجهزند که نشان از پیشکش توانمندی دوچندان دارد؛ یک گراز معلق از سقف و یک روباه. روباهی که در شکل و فرم، حسی از وقار و شکیبایی و دانایی را القاء می‌کند. روباه فرشته‌گون با دو بال کوچک ایستاده بر لبه میزی گرد و وسیع. یک رومیزی به رنگ سبز چمنزاران هم روی میز گسترده شده که یادآور طبیعت و حیات و سبزینگی است. نورپردازی در این اتاق که فقط دو حجم و یک تابلوی نقاشی را در ببر گرفته، باری دو چندان بر حضور قطعی این حجم‌ها دارد. بودنی که دستاوردی از باورمندی را با خود دارد. این حیوانات در گفت‌وگویی کاملا معکوس با انسان‌واره‌ها، نمایشی از شعور و قدرت را به مخاطبان عرضه می‌کنند. گویی تمام فضا را پر کرده‌اند و احاطه کامل حتی بر حضور مخاطب در فضا دارند. در همین اتاق و در مقطع پایینی دیوار یک نقاشی قرار دارد. نقاشی تصویر یک گل پنبه در یک گلدان است. با کمی تامل در اتاق، مفاهیم جدیدتری از این گیاه نمایان می‌گردد. هرچند که در تصویر، گستردگی این گیاه به یک گلدان محدود شده، ولی نحوه چیدمان تمامی عناصر اتاق به شکلی است که بوته گل پنبه را از جزء به کل آورده و مفهومی به گستردگی یک بیشه‌ یا جنگل را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند.

اینجا در گفت‌وگو بین انسان، حیوان و گیاه، گویی انسانِ معلول از ادراک قماری که بر سر موجودیت این سه گونه به راه انداخته، بی‌خبر است. گیاه و حیوان در هماهنگی کامل با هم و در مقام خرد، سعی در بر هم زدن این بازی دارند. بازی‌ای که اگر به پایان برسد فرجامی شوم برای تمامی ساکنین این مجموعه خواهد داشت.

بام گردی
فاطمه بهمن سیاهمرد

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.