روز بزرگداشت عطار
آن متمکن هدایت، آن متوکل ولایت، آن پیشوای راستین، آن مقتدای راه دین، آن رند مسجد و حکیم میخانه، آن شاعر آگه به احوال دیوانه، آن سالک طیار، شیخ فریدالدین ابوحامد محمد عطار عزشانه، اهل نیشابور بود و از بزرگان این طایفه. پانصد و چهل سال (قمری) پس از هجرت رسول خاتم زاده شد و هفتاد و هشت سال بعد به تیغ مغولان مقتول. از زندگیش چندان نمیدانیم و آنچه مانده با شک و تردید عجین است، ولی صحیفههای متعددی که از او به نظم و نثر مانده گویای حالش هستند. اکابر این قوم چون مولوی، نجمالدین رازی، جامی، محمود شبستری و صائب تبریزی او را به بزرگی یاد کردهاند چه عطار نوری در ظلمات آن ادوار منحوس بود. عطار را باید در الهینامه جست، در منطقالطیر یافت و در تذکرهالاولیا شناخت، اما دوستی با عطار جز به موافقت ممکن نشود که شرط دوستی موافقت است!
شناخت مقام موافقت
چند خط زیر از تذکرهالاولیای عطار است و ذکر دیدار خلفای دوم و چهارم با اویس قرنی بعد از فوت پیامبر خاتم و غرض از ذکر، شناخت مقام موافقت است.
.
فاروق گفت: یا اویس چرا نیامدی تا مهتر را بدیدی؟
گفت: آنگاه شما دیدیت؟
گفتند: بلی!
گفت: مگر جبّۀ او را دیدید؛ اگر شما او را دیدیت بگویید تا ابروی او پیوسته بود یا گشاده؟
ای عجب، چندان او را دیده بودند، اما از هیبت که او را بود نشان بازنتوانستند داد. گفت: شما دوست محمّد هستید؟
گفتند: هستیم.
گفت: اگر در دوستی درست بودیت چرا آن روز که دندان مبارک او شکستند به حکم موافقت دندان خود نشکستید که شرط دوستی موافقت است؟
پس دندان خود بنمود، یک دندان در دهان نداشت. گفت من او را به صورت نادیده موافقت کردم که موافقت از دین است.
پس هر دو را رقت جوش آورد، بدانستند که منصب موافقت و ادب منصبی دیگر است.
.
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود
گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود
.
بام تاریخ
فرهنگ پارسیکیا