روایت چندین نگاه
درباره نمایشگاه «لبه دید» در پروژههای آران
فاطمه بهمن سیاهمرد
لبه دید عنوان نمایشگاه گروهی نقاشی و حجمی است که در مرداد ۱۴۰۱ در گالری پروژههای آران برگزار شد. شورا ماجدیان، مریم امیر واقفی، سارا سلیمانی قشقایی، نازگل نیری و نوشین ودائی هنرمندان حاضر در این نمایشگاه هستند.
در خبرنامه این نمایشگاه به قلم خانم نوع بشری آمده: «این نمایشگاه بهانهای است برای پرداختن به جنبههای مختلف دیدن و عیان کردن، به لبههای خاصی که هنرمندان برای ایستادن و نظاره انتخاب میکنند. عیان کردن آنچه که معمولی است نظیر خاطرات کودکی و آنچه که باید معمولی باشد، مثل شرکت در یک مسابقه فوتبال. پیچیدگیهای دیدن و نادیدن و عدم تمایل به دیدن، بخشی از زندگی مدرن است و همینطور دغدغهها و خاطراتی که در ذهن باقی میمانند و رد خود را بر روان انسان باقی میگذارند. هنر میتواند ما را وادار کند که مرزهای بیرونی محیط عادی پیرامونمان را ببینیم و با وجود همه محدودیتهای میدان بصری، در نهایت همه چیز قابل مشاهده میشود.»
تمامی هنرمندان حاضر در این مجموعه روایتهایی منحصر به فرد را از خرده فرهنگها، داستانها و حتی زندگی پیرامونشان به ما نشان میدهند. این دست از نمایشگاههای گروهی بستری است تا به راحتی به تفاوت بیانهای هنرمندان بیاندیشیم. گویی بیهیچ مرزی از کشوری به کشور دیگر سفر میکنیم. بیهیچ تقویم و تاریخی از زمانی به زمانی دیگر میرویم و بیهیچ مذهب و آیینی از مکتبی به مکتب دیگر وارد میشویم. تجربه نوعی از آزادی بیقیدوشرط که فقط دنیای هنر برایمان به ارمغان میآورد.
آثار شورا ماجدیان با مرکب و رنگ روغن روی کاغذ خلق شده است. در این آثار فارغ از بحث موضوع، اولین تجربه دریافتی حضور پررنگ روابط، کنش و برهمکنش اجزای اثر است. گویی تمام عناصر موجود در قاب آثار از همان ابتدا آنچنان در هم تنیدهاند که نمیتوانیم جایگذاری دیگری غیر از این برای تک تک عناصر متصور شویم. گویی در اینجا شاهد نوع دیگری از انتزاع هستیم. انتزاعی که تجربه زیسته ما با آن آشناست، ولی لزوما به تمامی به وقوع نپیوسته است. با دیدن این آثار جرقهای از خاطرهای در گذشته در ذهنمان روشن میشود. جادوی هنرمند ثبت لحظه را آنچنان واقعی به تصویر کشیده که ذهن ما را فریب میدهد؛ یاد خاطرهای کسالتآور لابهلای نیمکتهای مدرسه، نشستن روی کف کلاس و بیم و هراس از پیدا کردن جواب سوالهای خالی از معنا و هزاران خاطره مشترک دیگر. آثار وی که لحظه رفته را عینیت میبخشد و جان میدهد.
آثار نازگل نیرّی با تکنیک ترکیب مواد روی مقوا به مینمالترین حالت ممکن، بیانی از روند تلاشی است برای ثبت یک لحظه در گذشته. تلاشی برای بازآفرینی یا بازبینی آنچه که هست و بعدتر تلاش برای از آن خودسازی آن لحظه به واسطه ثبت آن. در برخورد با آثار نیرّی یاد خاطرهای مبهم از لحظهای به خیرگی میافتیم؛ خیره به خورشید، خیره به باد، خیره به هر چه در برابر دیدگانمان در حرکت بوده است و ما فقط قادر به درک لحظه عبورشان بودهایم، نه موجودیت موجودشان. همه وقایع در فضای مهآلود و سفیدی در حال وقوع است و خود این مساله در کنار چینش مینمال عناصر کادر بر دامنه وهم و خیال آثار میافزاید. گویی در کنار جویی نشستهایم و چانه را روی زانوها گذاشتهایم و به درازای علفی که در باد به این سو و آن سو میچرخد، خیره شدهایم. حضور باد، خورشید، آب و حتی حشراتی را که عبور میکنند میفهمیم، اما آنچنان محو خیرگی هستیم که نمیتوانیم از هم تفکیکشان کنیم.
آثار مریم امیرواقفی با ترکیب مواد روی کاغذ خلق شدهاند. جایگذاری و همنشینی تصاویر در بازی شوخ طبعانه هنرمند، مخاطب را به سمت تجربه جدیدی از فضای قهرمانی سوق میدهد. گویی هنرمند دالها را از تصاویر بیرون میکشد و در پازلی از نو میچیند و به مدلولهای جدیدی میرسد. در اینجا برای درک و تحلیل تصویر نمیتوان به منابع قدیمی ذهنمان رجوع کرد، بلکه باید همه چیز را از نو دید و دریافت کرد و بعد روایتها و مفاهیم جدید را ساخت. هر مخاطب بنا بر استعداد و جوهره خود لقمهای برای خود برمیچیند. گویی هنرمند کارخانهای طرحریزی کرده که در آن، هر آنچه در گذشته بنا بر هنجارها و آموزههای پیرامون میشناختیم، رنگ میبازد و بازآفرینی مفاهیم از کارکردهای اصلی آن است. جالب آنکه این کارکرد را میتوان به تمامی مفاهیم زندگی گسترش داد و طرحی از نو درانداخت.
مجموعه چیدمان خانم نوشین ودائی با نام «از قرین دیو آتش و دود» روانترین، سرراستترین و دلپذیرترین برخورد در مواجهه با مفاهیم موجودات افسانهای را دارد. گویی تجسم زنده داستانهای مادران و مادربزرگهایمان است که روح جادو در آنها دمیده شده و جان یافتهاند. اولین دریافت بعد از دیدن آثاری چون درخت دیوان، دیو شناگر، پریان و غیره، خاطرات شبهای پرستاره است. آرزو و تمنای برگشتن شبهایی که رویاها در آن زندگی میکنند. ارتباط صریح و عریان هنرمند با این شخصیتها باعث میشود که مخاطب هم دقیقا از همان رهیافت به دل داستانها بزند. گویی اگر میتوانستیم تجسم یک مادربزرگ را از دیو و پری به تصویر بکشیم، این دیوان و پریان عینیت یافته همانها هستند. این آثار توانایی روایت داستانها را در خود دارند. فقط با کمی تامل میتوانیم خیلی از داستانها را ببینیم و غرق لذت شویم.
آثار خانم سلیمانی روایتگر داستانی پر از روح و جنب و جوش است که با صرف زمانی طولانی در اجرا به عرصه رسیده است. انتخاب پتهدوزی برای روایت داستان زندگی عشایر و در عین حال زندگی روزانه شهری، نکتهسنجی دقیق و ظریفی را در خود و با خود به همراه دارد. در هر دوی آنها این زمان است که صرف میشود و ثانیهها و دقیقهها و لحظهها تعیینکننده هستند. گویی هنرمند با اثر زیسته و با داستانها راهی شده، از رودها گذشته، با حیوانات و زندگی روبهرو شده، شکار کرده و شکار شدن را تجربه کرده، در میان بستانها آواز سر داده و در یک کلام لابهلای تمام تار و پودها، زندگی را همانگونه که عشایر تجربه کردهاند، زیسته است.
بامگردی
نویسنده: فاطمه بهمن سیاهمرد