«هر کسی که تصمیم بگیرد علیه فاشیسم موضع بگیرد، گردای شجاع را به یاد خواهد آورد.»
پاریس در سوگ بود؛ اول آگوست 1937 مصادف با تولد بیست و هفت سالگی گردا تارو بود، اما هزاران نفر در خیابانها صف کشیده بودند تا بدن بیجان او را در گورستان پرلاشز به خاک بسپارند. قطعه “مرثیه” شوپن از بلندگوهای عمومی پخش میشد و پشت تابوت وی، پدرش بود که تازه از یوگسلاوی آمده بود. او چهار روز قبل، در نبرد برونته (Brunete) در سال دوم جنگ داخلی اسپانیا جان باخت. جنگی که سرانجام حدود هجده ماه بعد با پیروزی ملیگرایان به پایان رسید. علیرغم تشییع جنازه بزرگ و مجسمه یادبودی که توسط آلبرتو جاکومتی برای وی ساخته شد، با گذشت سالها، نام او به عنوان یک عکاس جنگ در ابهام فرو رفت. سرنوشتی که برای یار و شریک زندگیش، رابرت کاپا که در سال 1954 پس از پا نهادن روی مین به طرز غمانگیزی درگذشت، نیز رقم خورد. ا در حالی که او رابرت کاپا یا حداقل نیمی از رابرت کاپا بود.
گردا تارو با نام اصلی گرتا پوهوریل (Gerta Pohorylle)، یکم آگوست 1910 در یک خانواده یهودی طبقه متوسط متولد شد و در شهر صنعتی اشتوتگارت در جنوب آلمان بزرگ شد. اندکی پس از به قدرت رسیدن هیتلر در سال 1933، به دلیل پخش اعلامیههای ضد نازی در اطراف لایپزیگ دستگیر و بازداشت شد. سپس تمام خانواده پوهوریل مجبور به ترک آلمان شدند. گردا بیست و سه سال داشت که عازم پاریس شد، در حالی که والدینش تلاش میکردند تا به فلسطین برسند و برادرانش به انگلستان رفتند. او دیگر هرگز خانوادهاش را نخواهد دید.
در پاریس بود که او با اندره فریدمن آشنا شد. در سال 1936، فریدمن و پوهوریل نام خود را تغییر دادند و برای مدت کوتاهی هر دو با نام “رابرت کاپا” مشغول عکاسی بودند. اسم مستعار “کاپا” از خیابانی در بوداپست گرفته شده است که در زبان مجارستان به معنای “کوسه” است. گرتا پس از مدتی نام مستعار “گردا تارو” را از نام هنرمند ژاپنی، تارو اوکاموتو برگزید. در ابتدا تارو و کاپا نام مشترک “رابرت کاپا” داشتند. تعداد زیادی از عکسهایی که به عنوان کار اولیه رابرت کاپا شناخته می شود، تقریباً گردا تارو عکاسی شده است.
زمانی که جنگ داخلی اسپانیا در 1936 آغاز شد، این دو دوست و عاشق و همکار شروع به پوشش خبری کردند. تارو با تهیه و تنظیم گزارش بمب گذاری در والنسیا، معروفترین عکسهایش را منتشر کرد. تا جولای 1937، عکسهای تارو در سطح بینالمللی مورد استفاده قرار گرفت؛ او تنها عکاس حاضر در منطقه برونته بود. اگرچه ملیگراها ادعا میکردند که منطقه تحت فرمان آنها است، اما در واقع وضعیت بسیار پیچیدهتر بود، زیرا نیروهای جمهوریخواه کنترل منطقه را پس گرفتند و ملیگراها مجبور به عقبنشینی شدند. عکسهای تارو تنها مدرک این اتفاق بود.
او تقریبا تمام وجوه جنگ را با جسارت و شجاعت به تصویر کشید؛ از مصائب خط مقدم جبهه تا رنج و اندوه آوارگان و پناهجویان؛ از شادمانیهای گذرای میان جنگ تا زاری بر جنازههای بر جای مانده. او نخستین زن عکاس جنگ بود که در جبهه جان باخت.
بام عکاسی
نویسنده: بهار وفایی