سادگی زندگی پیچیده
به بهانه زادروز رابرت بچل
رابرت آلن بچل (Robert Alan Bechtle) چهاردم ماه می 1932 در سانفرانسیسکو به دنیا آمد. او از کودکی به طراحی علاقه داشت و زمانی که از دبیرستان آلامدا در نزدیکی اوکلند فارغ التحصیل شد، میدانست که میخواهد هنرمند شود.
بچل از دانشکده هنر و صنایع دستی کالیفرنیا (کالج هنر کالیفرنیا) در اوکلند کارشناسی هنر دریافت کرد. پس از مدتی در ارتش که او را به اروپا برد، جایی که از موزهها الهام گرفت، به دانشکده بازگشت تا کارشناسی ارشد خود را تکمیل کند. او بعداً به مدت سی سال در دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو تدریس کرد.
آثارنقاشانی مانند وین تیباود و ریچارد دیبنکورن، که از هنرمندان مکتب فیگوراتیو دهه 1950 بودند، الهامبخش اولیه رابرت بچل شد که تا حدی به ضرر او بود. او در تلاش برای کنار گذاشتن تاثیرات صریح آنها و یافتن امضای نقاشی خود، به واقعگرایی و بیطرفی و دوری از لحن و بیانگری روی آورد.
رابرت بچل در کنار هنرمندانی چون جان بادر، ریچارد استس، چاک کلوز، ریچارد مک لین و رالف گوینگس، یکی از اولین فتورئالیستها بود. اواسط دهه 1960، او شیوه و موضوع کار خود را تثبیت کرد. او با استفاده از عکسهای خود، نقاشیهایی تولید کرد که همچون عکس توصیف میشدند.
او با الهام از محیط زندگی خود در خلیج سانفرانسیسکو، دوستان و خانواده و محله و خیابان را نقاشی کرد و توجه ویژهای به اتومبیلها داشت. ضربه قلمموی وی به سختی قابل تشخیص است و نقاشیهای او بیانگر دیدگاه او در مورد اشیا و مناظر است؛ رنگ و نور همواره یک صحنه معمولی را نشان میدهد.
پیتر شولدال در سال 2005 در نیویورکر نوشت: «زمانی که برای اولین بار در سال 1969 نقاشی بچل را دیدم، از عادی بودن صحنه طبقه متوسط متعجب شدم […] او نشان میدهد که زندگی فوقالعاده پیچیده است و ما در مواجهه واقعی با هر عنصر ساده و لحظه پیش پا افتادهای میشوید، مات و مبهوت میشویم.»
بچل در یک برنامه تلویزیونی گفت: «این یک روش بدون سبک برای نقاشی است، من فقط به نگاه کردن علاقه دارم.» تصمیم او برای استفاده از عکسها مبتنی بر همین رویکرد بود. او برای هدایت ضربههای قلممو در نقاشی از یک منظره شهری و یک ماشین پارک شده، با استفاده از یک اسلاید در پروژکتور میتوانست تمام خطوط را تصحیح کند.
او بیش از شش ماه روی یکی از نقاشیهای بزرگ خود کار کرد. او مانند نقاشان رنسانس، قبل از اضافه کردن رنگها، یک طرح زیرین با سینای سوخته (Burnt Sienna) میکشید. او نسبت به نور بسیار حساس بود. میتوان گفت که نور و نحوه برخورد آن بر سطوح پدیدههایی مانند لبه پنجره یا بدنه اتومبیل، موضوع واقعی او بود. لحظههایی که او شکار میکند، فقط نمایی از عادی بودن تجربه انسانی بود. هرچند که گویی او چیزی در آنها دید که دیگران نمی بینند.
بام نقاشی
نویسنده: بهمن تندرکیا