در زادروز تامارا لمپیکا
تامارا رزالیا گورویک گورسکا (Tamara Rosalia Gurwik-Górska)، معروف به تامارا لمپیکا (Tamara Lempicka)، نقاش لهستانی، شانزدهم می 1898 متولد شد. او که یکی از پرچمداران آرت دکو بهشمار میآید، زندگی هنری و اجتماعی پرشوری داشت و در پاریس بین دو جنگ بسیار فعال بود و به شهرت رسید. سبک او ترکیبی از کوبیسم متاخر، سیلندریسم و اورفیسم بود که گویی به طور ضمنی از آثار نئوکلاسیک، همچون نقاشیهای ژان دومینیک انگر الهام میگرفت.
او در مقاطع مختلف زندگی خود از شهرت زیادی برخوردار بود و در واقع یکی از معدود زنانی بود که توانست به عنوان یک هنرمند امرار معاش کند، اما در سالهای پایانی عمر تحسین منتقدان را از دست داد؛ این در دوران اوج اکسپرسیونیسم انتزاعی آمریکایی بود، زمانی که هر اثری که تا حدی پیکرنما بود، کنار گذاشته شد. با این حال، در دهههای اخیر، آثار لمپیکا دوباره کشف و مورد ارزیابی قرار گرفته است. قدرت، استحکام و نوآوری نقاشانه، بهویژه در پرترهها و پیکر زنان، او را به الگوی نمادین آرت دکو تبدیل کرد. او میگوید: «من اولین زنی بودم که تصاویری تمیز، دقیق و تمامشده کشید و این راز موفقیت آثار من بود. از بین صد نقاشی، همیشه امکان تشخیص نقاشی من وجود داشت و هنر من برای عموم جذاب بود.»
سبک و سیاق لمپیکا
نقاشیهای تامارا لمپیکا عمیقا با سبک زندگی او مرتبط است و تصویری درخشان از دهه 1920 در پاریس ارائه میدهد؛ او که از سن پترزبورگ و از قیامهای انقلابی روسیه فرار کرده بود، سبک آرت دکو را برگزید و شخصیتهایی را با جدیدترین لباسهای مد روز به تصویر کشید. پرترههای او از شخصیتهای مختلف اشراف پاریس و طبقه متوسط رو به بالا، از جمله مردانی با کت و شلوارهای زیبا و زنانی که با جواهرات و لباسهای مد روز و با کلاه، دستکش و روسریهای شیک بسیار مشهور بود. به قول فیونا مککارتی، اغلب این نقاشیهای پرزرق و برق، با چاشنی حالات اغواگرانه تا مرز انحراف به سمت اروتیسم رفتهاند. قهرمان اغلب نقاشیهای لمپیکا، زنانی هستند که با حال و هوای مالیخولیایی و دستنیافتنی، مغرور و با رفتارهای تحریکآمیز صحنه حاضر ظاهر شدهاند.
نکته مهم و منحصر به فرد آثار او ترکیب این عناصر مدرن با سبکی است که سلسله مراتب و شکلپذیری مجسمههای کلاسیک را به یاد میآورد. پیکرهای قدرتمند او با خطوط تیز و تمیز و رنگهای زنده ساخته شدهاند. ضربهقلمهای صاف و فشرده که حجمها را افزایش میدهد، نشانی بر دقت نظر و ظرافت کار هنرمند است. این ویژگیها و البته شخصیت خاص او که توامان وقار یک بارونس و سرکشی یک هنرمند را داشت، توجه منتقدان را جلب کرده بود.
در دهه 1940، مصادف با آغاز جنگ جهانی دوم، لمپیکا مضامین و سبک های نقاشی خود را تغییر داد و به سمت مضامین مذهبی و بشردوستانه گرایش پیدا کرد. در همین زمان بود که تحسین منتقدان را از دست داد، البته که اواخر عمر و در دهه 1970 آثار وی دوباره کشف شد.
امروزه آثار لمپیکا به دلیل رویکرد مدرن و ظرافت خاص خود مورد تحسین و قدردانی قرار میگیرند و در بسترها و جاهای مختلفی میتوان آنها را دید. به عنوان مثال، یکی از ستایشگران بزرگ او، مدونا، خواننده پاپ است که هم در آرایش چهره و لباس خود بارها از آثار لمپیکا الهام گرفته و هم تصاویر بسیاری از آنها بخشی از صحنه برخی اجراهای وی بودهاند.
دوران کودکی
پدر و مادر تامارا عموما در سفر کاری بودند و او دوران کودکی را با پدربزرگ و مادربزرگش سپری کرد. مادربزرگش، کلمنتین که اهل هنر و فرهنگ بود، نقش مهمی در پرورش استعداد هنری او داشت و او را به کالج لهستانی ریدزینا و مدرسه ویلا کلر در لوزان سوییس فرستاد. در همین زمان و از حدود ده سالگی او طراحی و نقاشی با آبرنگ را آموخت. مادربزرگ تامارا او را با هنر کلاسیک آشنا کرد. در دوران کودکی، اولین مواجهه لمپیکا با هنر تاثیر عمیقی بر شخصیت وی گذاشت. در سال 1911 هنگامی که تامارا سیزده ساله بود با مادربزرگش سفری به دور ایتالیا داشت. او این تجربه را چنین توصیف کرده: «ناگهان با آثاری مواجه شدم که در قرن شانزدهم توسط هنرمندان منریست خلق شده بود. چرا آنها را خیلی دوست داشتم؟ پیکرهایی بسیار واضح، رنگهایی بسیار شفاف و درخشان و خطوطی تند و تیز داشتند.» همین مشخصههای آثار منریستها تاثیری بر او گذاشت که تا آخر عمر در کار او باقی ماند. پس از مرگ مادربزرگش در سال 1907، تامارا به سن پترزبورگ رفت.
ازدواج و تحصیل
در سن پترزبورگ با تادئوس لمپیکی، وکیل برجسته لهستانی، ازدواج کرد. آنها پس از انقلاب روسیه در سال 1918، به پاریس نقل مکان کردند و او در آنجا به عنوان طراح کلاه مشغول به کار شد. در همین زمان در دورههای آموزش نقاشی آکادمی گراند شومیر و آکادمی رانسون ثبت نام کرد و زیر نظر آندره لوت و موریس دونیس هنر آموخت. او به سرعت پیشرفت کرد و در سال 1922 نمایشگاه عمومی سالن پاییز حضور یافت.
در 1928 با بارون رائول کافنر (Baron Raoul Kuffner) آشنا شد که یک مجموعهدار مشهور مجارستانی بود. همین امر سبب اختلافاتی بین او و همسرش بود تا اینکه در سال 1931 از یکدیگر جدا شدند. سه سال بعد، در 1934 با ازدواج کرد و پس از آن در مطبوعات به عنوان “بارونس با قلممو” شناخته شد.
پس از شروع جنگ جهانی دوم در سال 1939، به آمریکا نقل مکان کردند. آنجا بود که لمپیکا تابلوهای پرترههای افراد مشهور و همچنین طبیعت بیجانهای خود را به تصویر کشید و بعدها، در دهه 1960 به نقاشی انتزاعی روی آورد. کار او پس از جنگ جهانی دوم از مد افتاده بود، اما در اواخر دهه 1960 با کشف مجدد آرت دکو بازگشت. او در سال 1974 به مکزیک رفت و هجدهم مارس 1980 همان جا درگذشت. به درخواست او، خاکسترش بر فراز آتشفشان پوپوکاتپتل (Popocatépetl) پراکنده شد.
بام نقاشی
نویسنده: بهار وفایی