بخشی از پیشگفتار کتاب
به قلم شهروز مهاجر
تقریباً در تاریخ هنر هر فرهنگی که تعمق کنیم، با موضوع مورد بحث کتاب پیشِ رو، یعنی نقاشی «خودنگاره» مواجه خواهیم شد که بر آن نامها و برگردانهای مختلفی چون «خودنگاره»، «سلف پرتره» و «اُتوپرتره» نهاده شده است.
ترکیب اُتوپرتره برای نخستین بار در سال 1822 به فرهنگهای لغت معتبر مانند آکسفورد و وِبستر وارد شده است. اما در تاریخهای متقدم شیوههای مختلفی از اُتوپرتره قابل ردگیری است. مثلاً شیوهی بازنمایی فیگوراتیو – ناتورالیستی را دستکم از سدههای نخست میلادی، و شیوههای چکیدهنگارانه (استیلیزه) و یا اسطورهای و آیینی را از پیش از میلاد میتوان بازشناخت. تا اینکه اُتوپرترهنگاری از قرن پانزدهم و با اشاعهی تحولات رنسانسی مقبولیت گستردهای مییابد. در دورههایی متفاوت همچون رنسانس، باروک و رُمانتیسیسم تا دوران مدرن و معاصر، کم نبودند هنرمندانی که به بازنمایی شمایل خویش و مکاشفه در این مفهوم پرداخته، تا به میانجی چنین تصویری، به فهمی نو از خویشتن دستیابند.
برخی از نقاشان رنسانس و باروک، حتی دورهای از فعالیت خود را به تمامی به اُتـوپرترهسازی اختصاص دادهاند، تا جایی که میتوان حالات روحی و جسمانی برخی از این هنرمندان را صرفاً با بررسی خودنگارههایشان در طول زمان بررسی کرد. در هنر معاصر ایران نیز سراغ داریم هنرمندانی را که آثارشان به نوعی بازتابی از «خودنگاره» و نمایش خویش است.
نقاشی خودنگاره در ایران، به معنای متأخر آن و نه آنچه از ژرفای آثار قدمای نگارگر بازمیجوییم، از دوره صفوی آغاز شده و سپس از دورهی قاجار و مشخصاً از دوران سلطنت ناصرالدین شاه، تقریباً همزمان با پاگیری نقاشی طبیعتگرا توسط نقاشان این دوره، از جمله هنرمندان خاندان غفاری، اوج میگیرد و در زمانی تقریباً صد و پنجاه ساله، با پذیرش سبکها و تحولاتی عدیده، تا به امروز ادامه مییابد.
به طور کلی میشود این جریان را در سه دورهی «کلاسیک»، «مدرن» و «معاصر» طبقهبندی کرد، و در نهایت توالی آثار معرفی شده در کتاب را بر این اساس گذاشت. اما این دستهبندی در مواردی ناکارآمد است و در نمونههایی تقریباً ناممکن؛ به ویژه در انتساب آثار برخی از نقاشان متأخر به جریان مدرن یا معاصر، تردیدهایی وجود دارد. در نتیجه برای معرفی هنرمندان و توالی آثار در کتاب، نه اساس سبک و دورههای تاریخ هنری یا حتی سال خلق اثر، بلکه سال تولد هنرمند در نظر گرفته شده است.
#بام_کتاب
نویسنده: شهروز مهاجر