بام‌گردی/قضیب محکوم به فنا؟

205

قضیب محکوم به فنا؟
فقدان، رشک، تحقیر، تخریب، نفی
نگاهی به آثار مریم بهروزی‌نیا با عنوان “سَلب” با مشاوره و کیوریتوری مهسا کریمی‌زاده

در روانشناسی، “رشک قضیب” یا “فقدان ذَکَر” مرحله‌ای از رشد روانی در کودکان دختر است که طی آن، هویت جنسی دختر بچه شکل می‌گیرد. در این مرحله کودک با مقایسه اندام جنسی خود با مردان و کودکان مذکر، متوجه می‌شود که چیزی را ندارد؛ همان اندام جنسی که پسر بچه‌ها و در کل ذکور پیرامون وی واجد آن هستند. طی رشد وی این فقدان برای کودک مونث تبدیل به یک عقده می‌شود. عقده‌ای که در سن بلوغ با پدیدار شدن و رشد اندام جنسی دیگری همچون پستان‌ها می‌تواند تا حد زیادی التیام یافته یا تعدیل شود. البته این فقدان در وهله نخست منجر به رشک یا حسد دختر به جنس مخالف می‌شود که تا سن بلوغ و بروز نمودهای جنسی ادامه دارد و ممکن است باعث اختلالاتی در سنین بزرگسالی و شروع روابط در حیث‌های مختلف با جنس مخالف شود. در واقع باقی ماندن این حسد یا تمنای داشتن چیزی مادی و عینی که وجود ندارد، عامل اصلی بروز تضاد میان دو جنس زن و مرد در سنین بزرگسالی تلقی می‌شود، تا جایی که می‌تواند به جنگ میان دو جنس منجر شود.*

دانشمندان علم روانشناسی همچون زیگموند فروید و ژاک لکان، پرسش زنان در قبال هویت جنسی یا چیستی زنانگی را مختص “هیستریک” ها می‌دانند. “هیستریک” در ساختار فکری فروید-لکانی یکی از دو طبع نفسانی است که بیشتر، زنان را در بر می‌گیرد؛ یعنی طباعی نفسانی است که زنانه تلقی می‌شود. گرچه ممکن است برخی مردان نیز بنا بر دلایل رشد روانی خاص، از خصوصیات هیستریک برخوردار باشند. خصوصیات مترتب بر فرد هیستریک، توضیح دهنده موقعستی است که در افواه به‌عنوان “سرکشی زنانه” شناخته می‌شود و همین خصوصیات هستند که می‌توانند کلید فهم زنان برای مردان باشند.*

اما رشک قضیب یا فقدان ذکر چه ارتباطی با خوانش آثار و احجام بهروزی‌نیا دارد!؟
آثار بهروزی نیا، واجد خصوصیاتی هستند که از دید نگارنده، گویی یک‌راست از اتاق درمان به صحنه نمایش پا گذاشته‌اند. حجم‌هایی که مشخصا از نمادهای فالیک گرته‌برداری شده‌اند. این آثار همچون دو مجموعه به نظر می‌رسند؛ چه از لحاظ مواد و مصالح و چه از منظر تغییر نگاه وی به مقوله فالوس. آثار مجموعه اول با پاپیه ماشه ساخته و پرداخته شده‌اند و آثار مجموعه دوم از پشم و آرماتورهای فلزی تشکیل شده‌اند. احجام مجموعه اول خود به دو برخورد هنرمند با نمادهای جنسی زنانه و مردانه دلالت دارند. آثاری که نماد فالوس را بازنمایی می‌کنند، اما با گذشتن از فیلتر خشم نسبت به آن فقدان مادی و عینی. آثاری که نگاه هنرمند به اندام جنسی زنانه را بازمی‌نمایانند، شامل نوعی تکریم و احترام بر این “نداشتن” هستند.

فالیک‌های بهروزی نیا (اندامواره‌های ذکریت) دفرمه شده‌اند، کج و معوجند، چین و چروکی غریب و غیرطبیعی دارند، شباهت زیادی به شکل مدفوع خشک دارند. شاید باید این نکته را یادآور شد که دفع مدفوع، مرحله تثبیت مقعدی (از چهارده ماهگی تا سه سالگی) است؛ یعنی دومین مرحله از مراحل سه گانه تثبیت (دهانی، مقعدی، تناسلی). در مرحله تثبیت مقعدی، اولین قدرت “اختیار” کودک به‌دست می‌آید. کودک در این مرحله توان “ایجاد” کردن را می‌یابدُ، چرا که فضولات او، “فرآورده‌هایی” هستند که از وجود خود او صادر می‌گردند. درخواست مادر این است که کودک از دفع فضولات امتناع نورزد و بنا به موقع و جایی که تعیین می‌کند به تقاضای او پاسخ دهد. این دفع فضولات و گردن نهادن به خواست مادر، حالت “هدیه دادن” را برای او پیدا می‌کند. دوره مقعدی حاوی این معنا برای کودک است که از این پس حائز قدرت و مهتری خاصی است، زیرا که در دفع فضولات یا امتناع از آن «اختیار مطلق» دارد.*

این ارجاع به تثبیت مقعدی و مبحث اختیار مطلق در مجموعه اول آثار بهروزی‌نیا و تشبیه قضیب‌های او به فضولات خارج شده، دفع خشم او نسبت به فقدان ذَکَر را به خوبی نشان می‌دهد. هر آن‌چه نزد او نشانی از ذکریت دارد، باید دفع شود، اما حضورشان همچنان ولو مدفوع گونه پذیرفته است. اینجاست که می‌توان صفات تحقیر و تنفر از قضیب را در این آثار مشاهده کرد. نقطه مقابل برخورد بهروزی‌نیا با قضیب، که شامل دفرماسیون، معوج سازی و مدفوع پنداری اندام جنسی مردانه است، برخورد وی با احجامی است که یادآور اندام جنسی زنانه هستند؛ فرم‌های خمیده بیشتر تراش‌خورده، صاف و پاکیزه و خمیدگی‌های چشم‌نواز در این احجام دیده می‌شود. سطوحی صاف‌تر، صیقل خورده‌تر، فاقد چین و چروک‌های اغراق شده، حتی در شکل و شمایلی که قابلیت تابلو شدن بر دیوار را دارند. این تکریم زنانگی یعنی غلبه بر رشک قضیب، یعنی پذیرفتن خود به‌عنوان زن، یعنی یافتن پاسخ دائمی «چیستی زنانگی» و «کیستی زن» در نزد هیستریک.

مجموعه دوم آثار بهروزی‌نیا، با تغییر مواد از ماده‌ و ظاهری صُلب به ماده‌ای آسیب پیر مثل پشم شکل گرفته؛ ماده‌ای بسیار آسیب‌پذیر و در معرض نابودی که گذر زمان و عوامل محیطی بسیار بر آن موثر است. در آثار این بخش بهروزی‌نیا قضیب‌هایی که چروکیدگی و تحقیرشان را از قبل حفظ کرده‌اند، از پشم ساخته و عامدانه آن‌ها را سوزانده یا با موادی تثبیت کننده به شکلی مشمئز کننده در معرض دید قرار داده و تمایل به نابودی آن‌ها را به رخ می‌کشد. در این مرحله، تحقیر و تنفر از قضیب، جای خود را به تنفر و تمایل به اضمحلال می‌دهند. تمایلی که هنوز هم وجود و موجودیت قضیب را ولو مشمئ کننده و در حال زوال به رسمیت می‌شناسد. موجودیتی که در آخرین اثر، تنها به صورت شمایی از ذَکر باقی می‌ماند؛ آرماتوری بدون هرگونه پوشش و نمایی، شمایلی نمادین و مخیَّل.

گویی بهروزی‌نیا کمر به نفی مردانگی بسته است؛ نفی هر آنچه «زن بودگی» را با چالش وجودی هیستریک مواجه می‌کند. تصعید و والایشی که می‌تواند به رفع سمپتوم عمیق هیستریک منجر شود. هنرمند به شیوه‌ای درمانی و با کمک از رسانه هنر، بهترین شیوه مواجهه با سمپتوم عظیم اختلال هیستریک را یافته و با آن مواجه می‌شود. شاید به همین دلیل است که هنرمند در بیانیه خود، تنهایی را ملاک اصلی خلق آثار می‌داند. تنهایی ناشی از نفی جنس مخالف، تنهایی ناشی از دانش هیستریک: «رابطه جنسی وجود ندارد*»، چرا که جنس مخالف اصولا به رسمیت شناخته نمی‌شود. آثار بهروزی نیا چه به لحاظ تکنیک اجرا و چه از منظر برخورد با لایه‌های عمیق ماهوی، آثاری قابل توجه و ارزشمند هستند که مواجهه با آن‌ها حتی با نگاه فرمالیستی هم جذاب و لذت‌بخش است.

*برای مطالعه بیشتر به دو کتاب زیر مراجعه نمایید:
مبانی روانکاوی فروید-لکان، تالیف دکتر کرامت موللی، نشر نی
مکتب لکان – روانکاوی در قرن بیست و یک، تالیف دکتر میترا کدیور، انتشارات اطلاعات

بام_گردی
دبیر: محمد شمس
نویسنده: محسن ثقفی
تصاویر:

برای خرید نسخه کاغذی پشت بام به این لینک مراجعه کنید.
شرکت نگاه روشن پارس حامی پشت‌بام

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن logo.gif است

محسن ثقفیمشاهده نوشته ها

Avatar for محسن ثقفی

بام‌گردی دبیر: محمد شمس نویسنده: محسن ثقفی

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.