امشب قرائت پوزش، با شفاعت حنجره است چرا که خاوران امشب پسِ هجده دور سرگیجهی خورشید ببخشید! به خاطر احتمال کسوف به خاطر قتل عام سوسکها در عملیات تطبیقی به خاطر بوی تند گوگرد در افترا به کوهپیمایی که شهید میداد در تندبادهای موسمی البرز هر سال بیدلیل ببخشید! ببخشید من زنم! بدون سعه صدر در سینهبندهای گردنبندی ویتوریا سیکرت بدون داءالرقص به قدر اسافل اعضا که تو را – عابر نرینه عصرهای پنجشنبه – به قدر کافی… بدون خمار به اندازه چشم، در سیاهی بیانعطاف شب اندرزگو بیبرنزگی، زیر خالکوبی مندرسم از تیری که رد شده بود: کوی دانشگاه! امشب که خاوران امشب چراغانی است! چراغانی شمعهای پیسوز با چشمهای رجزده!
ببخشید من دکترم! با دستهای آغشته به جیب با ناتوانی این دستکشهای سیمانی که مرگ دور میزند آن را، خیلی از اوقات فراغت به رغم سادگی
ببخشید! شرمندهام! که سرب تهران، جنس وارداتی مرغوب است تا رسوب همین جنس در مغز و احشا مرگ پدر را در حافظهام رسوخ کند ببخشید که رسوب میکنم در امتداد شب بدون سعیدهای کنگرانی
اینجا که تهران با هجمه مسافرکشان رالی بیست و چهار ساعت خواب و بیداری در بهمن پنجاه و هفت که نام کوچکش سیگارست من نفوذ میکنم به کانالهای کارتی بدون روادید، ببخشید! ببخشید به خاطر رسمالخط ناخوان به خاطر اعلام خطا در سیستمهای بانکی کارتخوان به خاطر جزماندیشی رفتگرها در جمعآوری زباله به خاطر سهراب در مرگ تن به تن به خاطر ستودهترین…
امشب خاوران امشب بیوقفه بیات ترک میخواند.
به پیشنهاد فرشید پارسیکیا
برای رفتن از میانمان ما همیشه وقت داریم.
همیشه وقت داشتیم که من از اینجای داستان نباشم و او از هر جایاش که به بعد…
همیشه هست وقت که بیاعتنا نگاه را فراموش کنی و بیتمنا خواهش را و برای منجلاب بیته آینه تَرَک را تعریف! آری، ترک همین خطوطی که ما انداختیم بر چهره هم.
به پیشنهاد فرزین پارسیکیا
زن، زبور، جنگ.
یا حرمت الحوّا… ! بر من نه این رواست که راه باشد و من… گم شده به شولاها.
شب… همه شب از گورستان گمنام غزه صدای خندیدن کودکان میآید.
یا حرمت الحوّا… ! این همه هیاهوی آدمی ظلمت مظنون کدام بیچراغیست: قرینه حیرت و هراس هیولا.
دریغا دشمن نمیگذارد شور بشنوم این سهتار مجروح هل عطا را.
یا حرمت الحوّا… ! مراقب مادران دریا باش، آنها را آیا هنوز هم یارای گریستن هست!؟
در گالری نیان شاهد آثار سیما شاهمرادی هستیم؛ آثاری در اندازههای متفاوت که بهصورت عمودی روی دیوارها و چند اثر به شکل افقی روی سطحهایی میز مانند در دو طبقه ارائه شدهاند. در این مجموعه آثار با نقاشیهایی که انگار تصاویری قدیمی هستند روبهروییم. این نقاشیها در نگاه اول تنها به نظر کتابهایی در حال تورق هستند اما با نزدیک شدن به آثار متوجه بازی با کاغدذها به شکل برش، تا زدن، مچالهکردن و شیوههای متفاوت هستیم؛ انگار سعی شده تا هر کدام از آثار خردهروایتی از کتاب بزرگ را روایت کنند. گویی هنرمند در جستجوی کتاب بزرگ از یاد رفته، خودْ راویِ روایتهایی بیشمار شده. به این امید که شاید از آن میان قطعاتی گمشده از پازل کتاب بزرگ هویدا گردد؛ تا بهجای وجود نظریههای کلان و همهجانبه، بر وجود «تعدد نقاط نظری» استدلال شود. با نگاه کردن به این مجموعه بهخوبی خط سیر شکلگیری آثار را از مجموعههای قبلی ایشان میتوان تشخیص داد.
گالری گردی از هفته گذشته
تهران
نمایشگاه انفرادی نقاشی، نیلوفر قادرینژاد، ۱۲ تا ۳۰ آبان ۱۴۰۲