پرویز تناولی (1316/ تهران) مجسمهساز، نقاش، چاپگر و پژوهشگر ایرانی است. وی از پیشگامان جریان هنر نوسنتگرای ایران محسوب میشود.
پرویز تناولی فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبا است (1332-1335). وی هنرمندی که در رویکرد نوگرایانهاش به سنت از مرزهای سقاخانه که خود یکی از بنیانگذاران آن بود، فراتر رفته و به معادلهای بصری برای مفاهیم ادبی دست یافته است. پس از پایان دوران تحصیل در هنرستان (١٣٣۵)، مصمم به ادامه تحصیل در ایتالیا بود. در مدت سه سال تحصیل در هنرستان، تناولی با تلاش بسیار و تا حد خوبی به طراحی و پیکرهسازی از بدن انسان آشنا شد. همچنین حضور معلمانی نظیر جلال آل احمد، سیمین دانشور و پرویز مرزبان او را با دانش و بینش بیشتری از هنر آشنا کردند.
وی در سال 1336 موفق به دریافت بورسیه تحصیلی از اداره هنرهای زیبا برای تحصیل در آکادمی هنرهای زیبای کارا شد.
وی در سال 1335 به ایتالیا رفت و تا سال ١٣٣۶ در آنجا تحصیل کرد و در همان سال موفق به دریافت بورسیه برای ادامه تحصیل در ایتالیا شد.
بااستفاده از کمک هزینه تحصیلی بار دیگر به ایتالیا رفت و آموزش پیکرهسازی را در آکادمی بررا، میلان زیرنظر مارینو مارینی ادامه داد(1336-1338).
به ایران بازگشت و در هنرکده هنرهای تزیینی که خود او از جمله بنیانگذاران آن بود، به تدریس پیکرهسازی مشغول شد(1339). بعد از یک دوره اقامت و فعالیت هنری در آمریکا (1340-1343)، در دانشکده هنرهای زیبا به تدریس پرداخت (1343-1359). تناولی با تاسیس آتلیه کبود (1339) که به یکی از خاستگاههای سقاخانه بدل شد، تشکیل گروه هنر معاصر (1340) و گروه پنج (1346) و اقداماتی چون برپایی “سمینار هنر معاصر ایران” (1343)، نقشی موثر در جنبش هنر نوگرای ایران ایفا کرد.
مجسمهسازی
برخی از مجسمههایش در مکانهای عمومی نصب شده است. برخی از مجسمه هایش در مکانهای عمومی نصب شده است، از جمله شاعر با قفلها در محوطه تئاتر شهر تهران(1351) و شاعر و بلبل در محل برگزاری مسابقات المپیک سئول (1367).
از اوایل دهه 1340،بخشی از فعالیت خود را به گردآوری آثار و تحقیق و تالیف درباره صنایع دستی ایران اختصاص داده است از کتابهای منتشرشده او در این زمینه میتوان به قفلهایی از ایران (1356)، قالیچههای تصویری ایران (1368)، نان و نمک (1370)، سفرههای کامو (1377) و تختبافتهای ایران (1381) اشاره کرد.
وی در جستجوهایش در مجسمه سازی با گونههای دیگری از هنر سنتی نیز آشنا شد؛ باسمههای مذهبی، دعاها، طلسمها، اشیا مذهبی، قفلها، علمها و بطور کلی آنچه در سقاخانهها و امامزادهها میتوان یافت.
شاید خصوصیت معنوی یا به بیان خود او “بیان مردمی” این اشیا بیشترین تاثیر را بر او گذاشته است، چنانچه ضریح، قفل و پنجه برنجی به نمادهای گویای شخصیت او بدل شدند و مهمترین واژگان زیبایی شناختیاش را تشکیل دادند.
رویکرد تناولی مجسمهساز طبیعتا بر فرم مبتنی بود. در نقاشیهای رنگ روغنی اوایل دهه 1340، سپس در مجسمههای سرامیک، سریگرافها و طرحهای قالیچه امکانات بیانی رنگ را آزمود (فرهاد در فشردن لیمو _ 1352).
او رنگها را غالبا در سطوح و نوارهای تخت بهکار میبرد تا بر کیفیت دوبعدی طرح تاکید کند. این حساسیت به رنگ از پژوهشهای تناولی در دستبافتهای عشایری و روستایی ناشی شده بود. حتی میتوان گفت گلیمها و قالیچههای تصویری همانقدر بر نقاشی او تاثیر گذاردند که قفلها و ابزار فولادی بر مجسمههایش.
هیچ
تناولی در یک دوره کوتاه با گرایشی نئودادایستی به اسامبلاژ و نقاشی مختلط روی آورد. از گلیم و لامپ فلورسنت، قطعات خوشنویسی و ظروف پلاستیکی و اشیا ناهمگون دیگری در ترکیببندیهای خود استفاده میکرد و به اینصورت میخواست تضاد فرهنگ سنتی و مدرن را نشان دهد. در این دوره از شاعر به طنزپرداز بدل شد و در عین حال مرز میان نقاشی و مجسمه را از بین برد (قفل و قفس/ 1343). همین زمان، در یکی از آثارش کلمه “هیچ” را به خط نستعلیق بر روی دایره پلاستیکی سرخ رنگی نوشته شده بود که “هیچ”ها در اندازهها و اشکال گوناگون و یا در تلفیق با عناصر دیگر پدید آمدند.
پرویز تناولی در بیش از 20 نمایشگاه انفرادی و گروهی در تهران، پاریس، کارار و مینه سوتا شرکت داشته و مجسمههایش را بارها در ایران، ایتالیا، آمریکا، سوییس، آلمان و کشورهای دیگر به نمایش گذاشته است.