نمایشگاه هادی هزاوهای با عنوان آونگ
نمایشگاه آثار هادی هزاوهای، با عنوان آونگ در گالری پروژههای آران برگزار شد.
اول: نقش نقوش
هزاوهای در نقاشیهای خود ارجاعات مستقیمی به تاریخ هنر
و تمدن ایران دارد. در این آثار تجرید و برخوردهای انتزاعی
نسبت به نقوش کاملا مشهود است. حتا حروف که به عمد
گنگنویسی شدهاند، گویی نقشمایههایی هستند در جهت
تکمیل نقوش اصلی. مفرغینههای لرستان، نقاشیهای روی
سفالینهها و امثال آن، منابع الهام هزاوهای در این مجموعه
است که یا به صورت عنصر مرکزی تصویر شدهاند یا به صورت
نقوشی در پس زمینه اثر. نکته مهم در این آثار وفاداری هنرمند
نسبت به منابع الهامش است. او با اینکه از نقشمایههای کهن
ایرانی استفاده کرده و آنها را در زمینهای جدید به معرض دید
گذاشته است، اما با شناختی که از تاریخ هنر ایران دارد، نسبت
به نقوش و کارکردهای اصلی آنها وفادار بوده و از تقلیل آن به
تزیین پرهیز کرده است. او با شناخت نوع کارکرد نقوش، به سراغ
آنها رفته است.
اثری با عنوان “انسان و تمدن”
یکی از نقاشیها اما، با دیگر تابلوها متفاوت است. هنرمند در یکی
از تابلوهایش با نام “انسان و تمدن” تصویری روبهروی مخاطب قرار
داده که استیصال انسان امروزی را نشان میدهد. ترکیببندی
شلوغی که حاکی از درگیریهای انسان است. پسزمینه متشکل
از هر آنچه صنعتی و مدرن است و در پیشزمینه موجوداتی که
به همه چیز میمانند، جز انسان. این را میشود از حرکت
اکسپرسیو قلم و نوع رنگگذاری هم دریافت کرد.
نوع ترکیببندی در این اثر نشانگر تاکید بر وجه انسانی
است. در عقب عناصر و عوامل صنعتی به ظاهر طبق نظمی از
پیش تعیین شده مشغول کارند، اما جلوتر، پیکرههایی که معلق،
هراسان، بلاتکلیف در اندازهای بزرگتر جلب توجه میکنند. گویا
درباره این آدمها باید گفت خود کرده را تدبیر نیست.
نکته دیگر این که هزاوهای این نقاشیها را در دهه ۴۰ و ۵۰
خورشیدی کشیده است.
دوم: آجرها و سایهها
در اینجا هندسه اُس و اساس کار است. آجر عنصری است
که در معماری جزو اولینها بهشمار میآید، اما در کلیت بنا
کمتر دیده میشود. هادی هزاوهای با تجزیه و تحلیلی که
داشته، ماده جزیی را در تحلیلی هندسی، به عنصر اصلی
بدل کرده است و در ترکیببندی با آجرها و برخوردی انتزاعی،
ترکیبی تعاملی از فضای مثبت و منفی ساخته است. او بر
خلاف تصور عمومی از چیدمان آجر، خوانش تصویری جدیدی
را از این عنصر در پیش چشمان بیننده قرار میدهد. تعابیر
مختلفی را میتوان برای آجرهای هادی هزاوهای در نظر
گرفت. آجر برای منِ ایرانی عنصر آشنایی است.
خانه با همه بار معناییاش، اولین یادآور آن است. بازگشت
به اصل و پایه، اما نه با رویکردی قدیمی، با نگاهی امروزی.
چالشی در ایستایی و تعادل آن، ارایه تصویری متفاوت و نامعقول
از آنچه در ذهن نهادینه شده است. اینجا هم با نگاهی تاریخی
مواجهیم؛ چه زمانی که آجر را عریان و با وجوه هندسی مییابیم،
چه زمانی که به علت پخت، آنها را دفرمه و با لعابی رنگین
میبینیم. ولی ماجرا به همین جا ختم نمیشود و هنرمند با
استفاده از آجر، به مانند قلم، نقوشی آجری را بر روی کاغذ
آورده است تا این آجر همان آجر بماند اما در تصویری تا ابد تکرار
شونده، چنان که آجرها و سایههاشان تفکیکناپذیر مینماید.
سوم: دیوار بهارستان
در این اثر رد پای آجر، همچنان دیده میشود. فرشهای تکهتکه
شده در ابعاد و اندازه آجر، دوخته شده بر بوم. در این اثر با
تشریحی از فرم مواجهیم که هنرمند در مقابله با یکنواختی
فرم پایه (آجر) تکههایی از فرش را جایگزین آن کرده تا فرم
پویا و معناداری، در بستری متفاوت بسازد. همچون آثار پیشین
نگاه به گذشته تاریخی هنر و تمدن ایران در این اثر هم به
چشم میخورد. نام اثر بهارستان است و نام فرش تکه تکه
شده دوره ساسانی نیز همان. اما این تکه تکه کردن فرش به
دستان هادی هزاوهای، رهیافتی به سوی دوری از کهنگی و
پوسیدگی دارد و نگاه تازهای است برای آنچه در سیر تاریخی
و طول عمر خود (فرش)، زندگی و پویایی نوینی مییابد.
اینجا، در هستی تازه شکلگرفتهای و در چیدمان و ترکیب نام
آشنایی (ردیفهای آجری)، فرش در ممانعت از نابودی، به
لحاظ محتوایی، معنای جدیدی پیدا میکند. در این اثر قراردادها
و مفاهیم معمول شکل متفاوتی به خود گرفتهاند. در “بهارستان”
هادی هزاوهای، نه دیوار آن دیواری است که ما میشناسیم، نه
آجر و نه فرش. دیوار تلطیف شدهای از آجرهای فرشبفت در پیش
چشمان بیننده است. دیواری پر از لطافت با نقوش گیاهی و هندسی
و رنگهای ناب. دیواری که دیوار نیست.
تصاویر:
اخبار هنرهای تجسمی را در پشت بام پیگیری کنید.
برای خرید نسخه کاغذی پشت بام به این لینک مراجعه کنید.