درباره عکسهای #سالی_مان
نوشتن از سالی ترنر مان همان اندازه سخت است که شناختن
دنیای خود. «هرکدام از ما در وجود خودمان دیگریهایی داریم
و هنرمندان این توانایی را یافتهاند که از هویت خودشان فراتر
روند و از راه همدلی و تخیل به این دیگریهای ناشناس
نزدیک شوند»¹
سالی ترنر مان در سال 1951 میلادی، در ایالت ویرجینیای
آمریکا، دیده به جهان گشود. او به واسطه عکسهایی که
از کودکان خود گرفته، شهرت یافته است.
نقدهای فراوانی در ابتدای انتشار این مجموعهها به او وارد شد؛
از جمله اینکه مان از کودکان خود بهرهکشی کرده یا در این
عکسها، خونی در رگهای فرزندانش جاری نیست.
اما سالی نه در جواب منتقدان، بلکه در کتاب خاطراتش بیان
کرده که آنها بچههای من نیستند، بلکه بچههای داخل عکس
هستند؛ پیکرههایی بر کاغذ براق که از خط زمان بیرون کشیده
شدهاند.
هر عکس برشی از زمان است
از آنجا که هر عکس صرفا یک قطعه از زمان است، ثقل اخلاقی
و عاطفی آن در گرو آن است که در میان چه چیزی قرار میگیرد.
هر عکس برشی از زمان است که در همان لحظه جاری واقع
شده؛ قبل و بعدی وجود ندارد. اما شناخت زمینه هر عکس یا
هر اثر هنری دیگر، در تحلیل و تفسیر آن مهم است.
در یکی از عکسهایی که سالی از دخترانش، جسی و
ویرجینیا، گرفته است، جسی در حالتی بیپروا و گستاخانه
آبنباتی در دست دارد. اما آنطور که در وهله اول دیده میشود
انگار سیگاری در دستش است. با توجه به شهرت روزافزون
سالی رفتار و زندگی او که از عکسها برداشت میشد، زیر
نگاه تند منتقدان و اطرافیانش قرار گرفت.
پ.ن¹: استیل، هولد، (1396)، تکان نخور، خاطراتی همراه عکس،
ترجمه: عاطفه احمدی، چاپ اول، تهران، نشرحرفه هنرمند.
جهانبینی و نگاه سالی نقبی به مفهوم مرگ میزند
جهانبینی و نگاه سالی نقبی به مفهوم مرگ میزند که ناگزیر
از تاثیرات پدر، سیاحت عکاسانه و دست ساختههای پدرش در
باب مرگ و همچنین از دست دادن سگش ایوا بوده است.
بنا به گفته خود مان به طرز بیمارگونهای از مرگ پدر هراس
داشته و در کودکی نقاشیهایی از پدر در حال احتضار کشیده
است. گویی درد مرگی را که دیر یا زود فرا میرسد به این
ترتیب تقلیل میداده است. همین نگاه سالی در عکسهایی
که از کودکان خود برداشته است وجود دارد. هر عکس به
مثابه توتم و یا بلاگردان از آنها بوده است. باشد که تصویر
واقعه پیش از وقوع، منجر به از بین رفتن خود واقعه شود.
یکی دیگر از پروژههای تاثیرگذار مان تصاویری از مردان
سیاهپوست است. وی به خاطر آنچه که در این پروژه به
خود تحمیل کرده، آنرا یک پرفورمنس میدانست. دورهای
پرتنش که طی آن رابطه میان عکاس و مدل، هم آگاهیبخش
بود و هم منجر به تولید هنر شده است.
یادوارهای از متوفی
پروژه دیگری، تحت عنوان مزرعه اجساد را در سال 2001 که
از طرف مجله نیویورک تایمز به او سفارش داده شده بود، در
کشور سوئد عکسبرداری کرد. به دلیل گرانی قبر در این
کشور، اجساد قبلی را بیرون آورده تا بتوانند اجساد دیگری
را در طبقات دوم و سوم همان خاک دفن کنند.
این اجساد را با عوامل شیمیایی مختلفی، در جعبهای
تجزیه پذیر قرار میدادند و از آن به عنوان کود انسانی در
خاک گیاهان استفاده میکردند. در واقع گلی که از خاک
میرویید چیزی بیشتر از یک گیاه بود؛ یادوارهای از متوفی.
« فراسوی خود ما
به مرز بودن و شدن
حیاتی جان بخشتر
آوازمان میدهد»²
پ.ن¹: استیل، هولد، (1396)، تکان نخور، خاطراتی همراه عکس،
ترجمه: عاطفه احمدی، تهران، نشرحرفه هنرمند.
پ.ن²: شعر فراسوی عشق، اکتاویو پاز. ترجمه: احمد شاملو.
#بام_عکاسی
دبیر: فاطمه پزشکی مقدم
تصاویر:
اخبار هنرهای تجسمی را در پشت بام پیگیری کنید.
برای خرید نسخه کاغذی پشت بام به این لینک مراجعه کنید.