زمان: ۷ تا ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ محل نمایش: گالری ۰۰۹۸۲۱
داوود امدادیان را اغلب به طبیعتپردازیها و درختان سر برافراشته در آثارش میشناسند. درختانی که عظمتشان، فضای تابلو را به تسخیر خود درآورده است و با رنگپردازیهای استادانه و بازی نور و سایه، چشم بیننده را مسحور خود میکند. سنگینی فضا، نمایش عظمت و والایی طبیعت و بیان شاعرانهای که در این آثار موج میزند، به همراه مهارت در اجرای تکنیکها و بهرهگیری از متریالهای مختلف از جمله رنگ روغن و انواع تکنیکهای چاپ دستی، سبب میشود که بتوان مدتها در مقابل این آثار ایستاد و آمیزهای از زیبایی، عظمت و خوف را تجربه کرد. مجموعهای از این آثار امدادیان با عنوان «درختها» از تاریخ ۷ تا ۲۵ اردیبهشت در گالری ۰۰۹۸۲۱ به نمایش درآمده است. آثاری از دورههای مختلف کاری او و با تکنیکهای متنوع. جمعیت بالای بازدیدکنندگان، نشان از جایگاه ویژهی امدادیان میان مخاطبان هنر ایران دارد. هنرمندی که سالها در خارج از ایران زیست و به فعالیت هنری پرداخت. او در سال ۱۳۲۳ در تبریز متولد شد، دورهی هنرستان را در هنرستان هنرهای زیبای میرک گذراند، پس از آن در سال ۱۳۴۵ برای تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۴۹ تحصیل در دانشکدهی هنرهای تزئینی را به پایان رساند. چند سال بعد، در سال ۱۳۵۴ برای گذراندن دورهی کارشناسی ارشد هنر در دانشگاه سوربن، به فرانسه مهاجرت کرد و در آنجا ساکن شد. در سال ۱۳۷۲ نمایشگاهی با عنوان «درختان داوود امدادیان» در موزهی موزهی دههی ۱۹۳۰ بولونیـبیانکور (1930s Museum, Boulogne-Billancourt) فرانسه برگزار کرد که سبب شهرت امدادیان در این کشور شد. او همچنین در نمایشگاههای مختلفی در ایران، آلمان، ژنو و پاریس شرکت داشت. امدادیان در ۲۳ بهمن ۱۳۸۳ زودهنگام و بر اثر بیماری سرطان کبد درگذشت و پیکرش در گورستان پرلاشز دفن شد.
شعر از من گریخت چونان فرهای که از جمشید نه پیرانهسر بودم و نه بوالهوس و شراب به قاعده مانده بود
دستهٔ سارها، آویزانِ سپیدارهای در پرواز با لکهٔ ثابت سپیدی بر آسمانِ آبی!
سرگیجهٔ ذهن که دیگر نامش شعر نیست تنها برائتِ سادهدلانهٔ مشوشیست در برابر آنچه میگذرد، تقلایِ تلخِ حضورِ آنچه ناممکن مینماید.
از روبرو زمان به شتاب پیش میآمد با ارهای در دست و من که هراسانِ گمکردهٔ خود بودم آوارهٔ خیابانها و واژهها، هزار اسبِ خاموشِ سوگوار، که بیسوار!
عاقبتِ شاعرِ بی شعر، بی واژه همین است جامی تهی بر میز و کاغذی سفید در دست و باقیِ صحنه که خالیست.
تیام خزائی
به پیشنهاد فرزین پارسیکیا
همیشه برای فرار کردن از کار تا جایی که میتوانم خودم را زخمی میکنم یا به توالت میروم و همیشه برای احساس نکردن غربت بعد از پایان کار بر آسمان خراش ها مینشینم و نگاه میکنم که چگونه شب آرام، آرام از دودکشها بیرون میآید
اگر ترکم کنی بدبخت میشوم مثل کارگری که از کار اخراج شده باشد
ظهر یک روز تعطیل در نیمه راه از کنار هم گذشتیم من و مرگ او به شهر میرفت من به گورستان
به پیشنهاد آناهیتا رضایی
داستان هفته
داستان کوتاه
کتاب «نه داستان» مجموعهای از نه داستان کوتاه جروم دیوید سلینجر، نویسنده معاصر آمریکایی است که احتمالا نام رمان معروف او، ناطوردشت، به گوشتان خوردهاست.
این کتاب پیشتر با عنوان «دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم» منتشر شده بود، این نام را مترجم برای کتاب و همچنین برای داستان هشتم، با عنوان اصلی «دودومیه اسمیت»، انتخاب کردهبود.
با نگاه کلی به کتاب میتوان به وجود عناصر محوری مشترک در داستان ها پی برد. مساله جنگ و تاثیرات مخرب آن یکی از مفاهیمی است که در تمام داستانها دیده میشود، در برخی پررنگتر و در برخی دیگر کمرنگتر. مثلا در داستان ششم، تقدیم به ازمه با عشق و نکبت، این موضوع نقش محوری دارد. راوی داستان یک نظامی آمریکایی است که از حضور خود در جنگ میگوید. او با دختر جوانی به نام ازمه ملاقاتی داشته که پس از شش سال به جشن عروسیاش دعوت شده است . او حالا میخواهد چند مطلب افشاگرانه درباره عروس بنویسد.
در باقی داستانها نیز نشانههای کوچک و بزرگی از جنگ و اثرات آن میبینیم که ناشی از حضور سلینجر در جنگ جهانی دوم و درک اثرات مخرب آن است.
پیشنهاد گروه نویسندگان پشتبام
کتاب هفته
نام کتاب : رمان آرزوهای بزرگ نویسنده: چارلز دیکنز
درباره کتاب:
کتاب آرزوهای بزرگ یکی از معروفترین آثار نویسندهی مطرح انگلیسی چارلز دیکنز است که در قرن نوزدهم نوشته شده و از آن زمان مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته است. داستان آرزوهای بزرگ داستان پرفراز و نشیب پسرکی یتیم به نام پیپ است که همراه با خواهر و شوهرخواهرش زندگی فقیرانهای دارد. دیکنز در ابتدا این داستان را به صورت یک داستان دنبالهدار در هفتهنامهای منتشر کرد اما در سال ۱۸۶۱ دو نشر معروف انگلیسی این داستان را در سه جلد منتشر کردند و باعث محبوبیت و شناختهشدن نویسندهاش شد. به نظر میرسد دیکنز این داستان را با داستان زندگی خود تطبیق داده و به نوعی خودزندگینامهای در قالب داستان نوشته است.
ترجمههای متعددی از این کتاب در ایران منتشر شده است.
وین در سال ۱۹۱۴ وینی بود که در هر نقطه اون سینما و کتابخونه و مرکز فرهنگی در حال افتتاح بود. مردم در کافه و رستورانها از زندگی مدرن و مترقی خودشون لذت میبردند. و به ذهن کسی نمیرسید که تا چند ماه دیگه این خوشبختی و زندگی آرام دچار اختلال و ترس و مرگ خواهد شد. مردم اروپا در یک لاقیدی و بیغمی مفرطی به سر میبردند و اروپا در اوج شکوه و ثروت و قدرت قرار داشت. با طمع بیشتر، منتظر آینده بزرگ و درخشانتری بودند.
اما همه اینها خیلی زود جای خودشون رو به کابوسی وحشتناک میدن
پادکست پرچم سفید
به پیشنهاد یاسمن شاپوری
فیلم هفته
خطای پارالاکس (1974) – (The Parallax View)
کارگردان: آلن جِی. پاکولا
در دهۀ هفتاد میلادی که جامعۀ آمریکا در تب مالاریای جنگ ویتنام، دچار تشنج های داخلی شده بود و تحت دولت نیکسون و کسینجر دکترین شوک و کودتا را در آمریکای لاتین و کشورهای تحول خواه آزمایش می کرد، در سینمای موج نوی آمریکا، نگاههای رادیکال سیاسی قوت گرفت و جامعۀ آمریکا با تصویر خود در جهان مواجه شد. رابطۀ ناظر و منظر در سینما دستخوش پرسش سینماگران منتقد در آمد و حاصل این بازنگری، رونق ژانر تریلر سیاسی در سینمای این دوران گشت که یکی از نمایندگان برجستۀ آن در سینمای آمریکا، آلن جِی پاکولا ست. از میان سه گانۀ تریلرهای سیاسی پاکولا در ایران، « همۀ مردان رئیس جمهور» شناخته شده تر است و از آن آشناتر برای نسلهای قبل تر، فیلم کلاسیک « کشتن مرغ مقلد» که پاکولا تهیه کننده اش بود.
سه گانۀ پاکولا که شامل « کلوت» ، « خطای پارالاکس» و « همۀ مردان رئیس جمهور» است وجوه مشترک بسیاری با یکدیگر دارند که از میان آنها می توان به شرکتهای خصولتی که پیمانکار پروژه های امنیتی هستند، رابطۀ خبرگزاری و خبرنگاران در پرونده های مشکوک دولتی، اتهام پارانویا به قربانیان و افشاگران این فسادها و ترورهای سیاسی اشاره کرد.
گشایش فیلم خطای پارالکس با ترور سناتوری که کاندیدای ریاست جمهوری است آغاز می شود. این ترور در برج سیاتل و در میان مهمانان حاضر در کمپین انتخاباتی در حضور دوربین خبرنگاران و پوشش تلویزیونی به وقوع می پیوندد. ماموران محافظ امنیتی، پیشخدمتی را که گمان می رود به سناتور شلیک کرده تا نوک برج تعقیب می کنند و پیشخدمت مزبور ، در تلاشی مذبوحانه از بالای برج به پایین سقوط می کند. گزارشگر تلویزیونی “لی کارتر” که شاهد ترور است، سه سال پس از وقوع این ماجرا، به سراغ دوست پسر سابقش جو فرَدی ( با بازی وارن بیتی) که خبرنگاری تحقیقی است می رود و به او می گوید که تا به حال شش نفر از شاهدان ترور مرده اند و او می ترسد قربانی بعدی باشد. فردی به سوظن لی وقعی نمی گذارد اما در فاصله ای کوتاه پس از ملاقاتشان، جسد لی پیدا می شود و پلیس علت مرگ او را اوردوز اعلام می کند. فردی که بخاطر بی اعتنایی به لی دچار عذاب وجدان شده، جستجوی خود را برای یافتن سر نخ هایی در ارتباط با قتل او آغاز می کند که این جستجو او را به لابیرنتی از قتل ها و پرونده های مرتبط می کشاند.
سرنوشت فردی و گره خوردن تحقیقاتش با فعالیت های شرکتی به نام پارالکس که آزمایشهای روانشناختی بر روی نمونه هایش انجام می دهد، وجه کنایی خطای پارالکسی است که از منظر فیلمساز، جامعۀ آمریکا به آن مبتلا شده بود. خطایی در دوربینهای دو لنزی بازتابی که به دلیل تفاوت محل منظره یاب با لنزی که قاب واقعی تصویر را تعیین می کند، در دامنۀ فواصلی نزدیک شبیه آنچه جلوی چشمان شهروندان آمریکا در دهۀ 70 می گذشت، به قاب بندی نادرست منجر می شود.
به پیشنهاد ارغوان نامور و شهاب عبدالهپور
پیشنهاد فیلم خرپشته
گالری گردی از هفته گذشته
گالری گردی در تهران
نمایشگاه انفرادی رضا یحیایی، 28 اردیبهشت تا 28 خرداد 1403