جنگلی روئیده از گوشه شرجی لبانم با شرارت بیحاصل ریشههایی عمیق درختانی که به رنگی پریدهتر از شب که بوسههایی صاف و لخت از حاشیه آن آب میخورند… نازکی کمطاقت آغوشم با تمام رویاهای بیمادرش نمیخواهد که با تو بجنگد! سوای تمام پنجرههای دوجداره غریبه که از اعماق تاریک لبخند میزنند در آغوشم بگیر تا کفهای که سنگینتر از من است سبک بایستد درست یک برگ مانده تا این جنگل از لبه شنزار خاکستری دنیا به قصد انتحار بپرد نزدیکتر از خودم با من باش به شکل فروتنی که تویی شبیه آدمی گم شده غبار بر تن به هوای آب آمده خواب آینده دیده با آهنگی شکل پلنگی دویده چاقویی دود آلود نلیسیده به خون، به خشم به عمق زخم و مرهمی که جنگلیست نترسیده به رقص در آغوشم بگیر با پرچم سپیدی که به دست داری به رفتار روزمره آزادی… و تنگ ببوسم آنچنان که نامم از دهان دنیا با همه شهرها و خانهها و قصههای رفتهاش از لب تمام پنجرههایی که به وسوسه دیدنم ایستادهاند خالی نشود!
زمان: ۲۴ آذر تا ۵ دی محل نمایش: پروژههای ۰۰۹۸۲۱ نویسنده: بابک جوادزاده
پیمان هوشمندزاده از آن دسته هنرمندانی است که مواجههاش با عکاسی مستند در پیوند با امر روزمره است. مفاهیم برای او نه بهصورت مواجههی مستقیم با ابژهی عکاسانه که با گردشی سوبژکتیو بیننده را در لایههای پنهانتر موضوع فرو میبرد. البته او در مجموعههایی هم نگاه مستند و مستقیم به موضوعش را داشته از جمله مجموعهی «خشک». او در مجموعهی «خشک» و یا «عالیجنابش خروس» نگاهی مستقیم به سوژهی خود دارد که با دقیق شدن در این آثار میتوان گفتگوهای فرامتنی آنچه که مشاهده میشود را خوانش کرد. هجو و طنز و نوستالژی در خلال زندگی جدی، آثار هوشمندزاده را درگیر شاعرانگی میکند که بیشتر شاید بتوان در ادبیات جست. هنرمند تاکنون در زیست هنریاش در مرزی میان ادبیات و عکاسی گام برداشته؛ انتشار چندین مجموعه داستان کوتاه ناشی از همین پیوند میشود. عکسهای او همچون کتاب « لذتی که حرفش بود» پیرامون دیدن و زیستن است. آخرین مجموعهی او با عنوان «دلشدگان» نیز چیزی ورای همین مفاهیم نیست. تصاویر روزمرهای چون پیاز، ماهی، ظرف خالیشده از غذا و سینی چای جمع شده از جلوی مهمان و هر آنچه که شاید بارها در طول روز به آن برمیخوریم به همراه طنازیهای شاعرانه در پایین دیوار گالری و البته درهای بستهبندی ناهار و شامهایی که با یک جدول راهنما بر روی دیوار گالری به نمایش گذاشته شده است. ظاهراً نباید به دنبال چیزی بیش از آنچه که میبینیم باشیم، سیزده سال در ظرف غذاهایی که جمع شدهاند و به صورت یک چیدمان تمام فضای طبقه دوم گالری را مانند کاغذ دیواری پوشاندهاند. اما مگر میشود قدم زد و نگاه کرد و بو، طعم و گفتگوهای میان آدمها را حس نکرد؟ درهای غذا استمرار یک گفتمان طولانی مدت است میان هنرمند با زندگی و حیات، همانطور که تصویر گازی جرم گرفته از احتمالاً قهوههای سر رفته تداوم این گفتگو است. مجموعهی دلشدگان خوشایند است، میشود جایی نشست و ساعتها پیرامونش گفتگو کرد اما قرار نیست راهی فلسفی برای خوانشش بگشایی، کافی است از فرصت دیدنش لذت ببری.
گالری گردی از هفته گذشته
گالری گردی در تهران
نمایشگاه آثار محسن رافعی و سید علی سیدعلیخانی، 24 آذر تا 6 دی 1402